بعد از موفقیت سری Dead or Alive در دهۀ 90، در حالی که استودیوی Team Ninja امکان انتخاب هر پروژهای به عنوان ساختۀ بعدی خود را داشت، Tomonobu Itagaki و تیم تحت هدایت او، عجیبترین گزینۀ ممکن را انتخاب کردند: زنده کردن فرنچایزی فراموش شده به نام Ninja Gaiden! هدف اصلی تیم سازنده، به چالش کشیدن قدرت تکنولوژیکی سخت افزارهای زمان خود بود و این پروژه چندین و چند بار پلتفرم هدف خود را تغییر داد تا اینکه اولین کنسول خانوادۀ Xbox، چشم «ایتاگاکی» را گرفت و اولین شماره از سری جدید این مجموعه، تبدیل به یکی از معدود حسادتهای طرفداران سونی در نسل ششم شد.
تقریباً سه سال بعد از عرضه برای Xbox (و عرضۀ نسخهای گسترش یافته برای Xbox 360) بالاخره چشم وفاداران به پلتفرمهای سونی به جمال این بازی روشن شد. Ninja Gaiden Sigma نسخهای تغییر یافته اما بدون نظارت مستقیم ایتاگاکی بود که گسترۀ طرفداران این سری را گسترش داد و حالا در قالب پکیج Ninja Gaiden: Master Collection برای تمامی کنسولهای روز و رایانههای شخصی منتشر شده تا برای اولین بار دیگر کسی وجود نداشته باشد تا به خاطر انحصاری بودن آن به دیگران فخر بفروشد. بررسی این که آیا بعد از گذشت بیش از 17 سال از عرضۀ اولیه، این اثر توانسته ارزشهای خود را حفظ کند، سوژۀ مطلبی است که در ادامه میخوانید.
داستان به هیچ وجه هدف اصلی Ninja Gaiden نبوده و عملاً با ابتداییترین نوع روایت طرف هستیم تا فرصت بیشتری به نبرد و شمشیرزنی اختصاص پیدا کند. Ryu Hayabusa نینجایی که قهرمان اصلی بازی است، بعد از قتل عام مردم روستای محل زندگیاش و سرقت شمشیر مخوفی که قبیلۀ او مسئول حراست از آن را بر عهده داشت، به دنبال بانیان این حادثه رهسپار امپراطوری Vigoor میشود تا انتقام دوستان و آشنایان خود را آنها بگیرد. در میانۀ راه شخصیتهای مختلفی سر راه «ریو» سبز میشوند که جزئیات بیشتری از علل حوادث را برای او و مخاطبان روشن میکنند.
کلیشهها لزوماً چیز بدی نیستند بلکه ابزار راهنمای مناسبی هستند تا نویسندگان ژانری، نقطۀ شروع و چارچوب مناسبی در اختیار داشته باشند. از این بابت Ninja Gaiden به وظیفه خود به خوبی عمل کرده اما مسئله اینجاست که داستان و دیالوگها واقعاً در سطح بسیار پایین قرار دارند و گذشت زمان هم هیچ لطفی به ایرادات کار و به طور خاص سبک و سیاق استفاده از شخصیتهای زن در قالب این عنوان نکرده، خصوصاً وقتی یکی از این شخصیتها مراحل اضافهای در نسخۀ «سیگما» دارد که نشان از تواناییهای بالای او دارد اما در قالب داستان اصلی، بارها و بارها گرفتار شده و باید توسط ریو نجات داده شود. در کل، بخش روایی یادآور آثار رزمی درجه دویی است که در دهۀ 70 و 80 میلادی با فراوانی وحشتناکی ساخته میشدند که اینجا با ایدههایی از داستانهای شیاطینی و علمی-تخیلی ترکیب شده تا ساختار ویژۀ خود را داشته باشد اما هستۀ روایی، شخصیتپردازی و خصوصاً دیالوگها، عملکردی غمانگیز دارند.
از منظر گیمپلی، Ninja Gaiden اکشنی سخت و طاقتفرسا را پیش روی مخاطب قرار میدهد و تا حدی یکی از پیشقراولان سبک و سیاقی است که این روزها با نام سولزبورن میشناسیم با این تفاوت که به دلیل عدم بهرهگیری از ساختار نقشآفرینیِ موجود در آن عناوین و عدم امکان افزایش بیش از اندازۀ قدرتهای پایه، سختی کار دو چندان است. دو دکمه برای انجام حملات سریع و سنگین وجود دارد که هر چه بیشتر در بازی پیشروی کنید، امکان انجام حرکات ترکیبی بیشتری فراهم میشود. دفاع و جا خالی دادن هم به اندازۀ حرکات تهاجمی مهم هستند و تفاوت فرد موفق و کسی که بارها و بارها میمیرد بیش از آن که در شمشیر زدن بی امان باشد، در دفاع صحیح است.
امکانات دیگر بخش مبارزه، سلاحهای دور زن مانند بمبها، تیر و کمان و ... است که میتوان از خود تیر و کمان به عنوان ضعیفترین بخش گیمپلی یاد کرد و مقاطعی که مجبور به استفاده از آن هستیم، بدترین طراحی کل فرنچایز Ninja Gaiden را داراست. سیستم دیگر، جادوهایی بر اساس عناصر طبیعی هستند و در لحظاتی که بین خیل عظیمی از دشمنان گرفتار شدهاید، بهترین راهکار برای خروج از مخمصه هستند. برای افرادی که از بازیهای سخت وحشت دارند، درجۀ سختی Hero Mode که در نسخههای PS Vita به کار اضافه شده بود، در این پکیج جدید هم وجود دارد که با ایجاد یک حاشیۀ امنیت کوتاه در مقادیر انتهایی خط سلامتی ریو، کار شما را کمی سادهتر میکند.
به جز دشمنانی که طور مراحل خون مخاطب را به جوش میآورند، تقریباً تمامی مراحل به یک باس سخت و رنجآور ختم میشوند که گذشت زمان و تجربۀ ساختههای سولزبورن باعث شده تا کمتر از زمان عرضۀ اولیه سخت به نظر بیایند اما کماکان تمامی دقت و توجه شما را برای عبورِ موفقیتآمیز طلب میکنند. دوربین Ninja Gaiden، خصوصاً در مراحلی که در محیطهای بسته اتفاق میافتد، فاجعهبار است و مهمترین قسمتی است که قدمت این عنوان را نشان میدهد. کلام آخر اینکه تمام چیزهایی که در نسخۀ PS3 این عنوان به نسخۀ اولیۀ اضافه شده بود در این پکیج جدید هم وجود دارند، از مراحل اضافهای که کنترل شخصیتی جدید در اختیار مخاطب گذاشته میشد تا راه رفتن سادهتر روی آب و تعدادی سلاح اضافه. دو بخش چالشی مجزا هم درون بازی وجود دارد که بعد از به پایان رساندن بخش داستانی، ساعتهای بسیاری میتوانید با آنها سر و کله بزنید.
گرافیک با وجود اینکه در زمان عرضه یکی از زیباترین بازیهای روز بود اما در مقایسه با بازیهای امروزی حرف خاصی برای گفتن ندارد که کاملاً قابل درک است. جهان Ninja Gaiden کاملاً خاص است و هیچ بخشی به اندازۀ طراحی هنری این خاص بودن را نمایان نمیکند. بخش عمدۀ داستان در پایتخت «امپراطوری ویگور» روی میدهد که رد پای معماری اسلامی، اروپای نیمه دوم قرون وسطی و معابد دوران باستان در آن دیده میشود و همین گستردگی طراحی در میان دشمنان و شخصیتهای فرعی هم وجود دارد که به تک تک اجزای بازی، شخصیتی ویژه بخشیده است. به طور کلی هر چقدر که در زمینۀ کیفیت بافتها از آثار امروزی عقب باشد، در طراحی اثری ویژه و بی رقیب است، هر چند از نظر منطقی نباید چنین سرزمینی در دنیا وجود داشته باشد.
دوبلۀ انگلیسی چنگی به دل نمیزند و اکثر بازیگران صرفاً دیالوگها را ضبط کردهاند بدون اینکه حس و حالی به شخصیتها ببخشند و حتی این بیعلاقگی بازیگران باعث شده تا یکی از پیچشهای داستانی، که البته حدس زدن آن چندان هم سخت نیست، پیش از موعد فاش شود. خوشبختانه دوبلۀ ژاپنی بخشی از این پکیج جدید است که تفاوت آشکاری بین عملکرد دست اندر کاران صداپیشگی در دو سوی جهان وجود دارد. موسیقی متن با ضرباهنگ هیجانانگیز خود هم یکی دیگر از نقاط درخشان طراحی و ساخت Ninja Gaiden است که لذت مبارزات مرگبار را دو چندان کرده است.
بعد از گذشت نزدیک به دو دهه، Ninja Gaiden کماکان یکی از بهترین عناوین اکشن موجود در بازار است. مسلماً گَرد کهنگی روی برخی از بخشهای آن مانند دوربین، طراحی بصری و... نشسته اما با در نظر گرفتن زمان طراحی و انقلابی که در عرضۀ اولیه در ژانر اکشن ایجاد کرد، این میزان از حفظ کیفیت باور نکردنی است و دِین بزرگ این بازی بر گردن عناوین اکشن و خصوصاً آثار سولزبورن، غیر قابل کتمان است.
نظرات