در یک سال گذشته سایۀ بزرگی به نام Marvel’s Avengers بالای سر بازی Marvel’s Guardians of the Galaxy وجود داشت که این مسئله در همراهی با حواشی دو ساختۀ اخیر Eidos-Montréal، نمایشهای اولیۀ نه چندان تأثیرگذار و کارنامۀ معمولاً ناموفق ناشرهای ژاپنی در ارائۀ بازیهای ویدئوییِ کامیک بوکی، کار را سختتر هم کرده بود. با این وجود و همانطور نسخۀ سینمایی این گروه ناموزون نشان داده بود، «نگهبانان کهکشان» از خصوصیاتی برخوردار است که امکان خلق محصولی با نوع خاصی از دیوانگی را فراهم میکند که خوشبختانه سازندگان این بازی هم تصمیم گرفتهاند تا مخاطبان خود را در تجربهای کاملاً علمی-تخیلی غرق کرده و با بهرهگیری از عناصر امتحان پس دادۀ عناوین موفق سالهای اخیر، محصولی سرگرمکننده ارائه کنند.
داستان Marvel’s Guardians of the Galaxy چند سال بعد از یک نبرد بزرگ کیهانی آغاز میشود که پیامدهای آن، کل کهکشان را تحت تأثیر قرار داده و شرایطی را فراهم کرده که مزدورهایی که کمی بیشتر اهل خطر کردن هستند، فرصت مناسبی برای سوء استفاده از شرایط داشته باشند تا با قدم گذاشتن به نقاط خطرناک کهکشان و جمعآوری آیتمهای مهم برای طرفهای درگیر در جنگ، به ثروت کلانی دست پیدا کنند. یکی از این گروههای مزدور، نگهبانان کهکشان هستند که از یک طرف فاصلهای قابل توجه با تیم متحدی که در نسخۀ سینمایی دیدیم دارند و از طرف دیگر آنقدر شهرت و تجربه ندارند که افراد مهم، مأموریتهای اساسی را به آنها محول کنند و در نتیجه مجبور به انجام کارهایی هستند که با وجود ریسک بالا، عواید بسیاری ندارند و البته تجربۀ نسبتاً پایین این گروه در مأموریتهایی که به کمی تفکرِ قبل از عمل نیاز دارند، باعث رخ دادن خرابکاریهایی با اثراتی جبران ناپذیر برای تمامی ساکنین کهکشان میشود!
با وجود نزدیکی بسیاری که در شمایل و ترکیب انتخاب شدۀ اعضای تیم با قرائت آشنای دنیای سینمایی مارول شاهد هستیم و به نوعی حتی برای ادراک بهتر ماجرا و ارتباط بین شخصیتها، بهتر است تا حداقل فیلم سال 2014 را دیده باشید ولی داستانی که Marvel’s Guardians of the Galaxy روایت میکند تأثیر بیشتری از دنیای کامیکهای اصلی پذیرفته و در جهانی مختص به خود سیر میکند. همین عدم وابستگی به فیلمهای شناخته شدهتر شرایطی را فراهم کرده تا با نسخهای تازه از شخصیتهایی که تصور میکردیم کاملاً با آنها آشنا هستیم، رو به رو شویم که به طبع همین مسئله، روابط بین آنها و موقعیتهایی که به عمق مشکلات این شخصیتها میپردازد هم ساختاری متفاوت پیدا کرده است.
از سوی دیگر و به لطف طولانیتر بودن کمپین بازیهای ویدئویی نسبت به فیلمهای سینمایی، به تضادهای بین شخصیتها با جزئیات بیشتری پرداخته میشود و حل مسائلی که بین اعضای مختلف این گروه پیش میآید هم گام به گام و با حوصله صورت میگیرد. این ظرافت در پرداخت را در رابطه با شخصیتهای فرعی هم شاهد هستیم و خصوصاً برای آنهایی که در فیلمها Guardians of the Galaxy حضور نداشتند، فرصت کافی فراهم شده تا خودشان به خوبی به مخاطبان نشان دهند و از لحظات اکشن بزرگ تا لحظات آرام بین فردی، هر کدام از مهرههای داستانی به درستی سر جای خود قرار گرفتهاند.
فاکتور مهم دیگر در بخش روایی، دیالوگهای رد و بدل شده بین شخصیتهاست که تقریباً در تمامی لحظات این کمپین 15 ساعته، شخصیتها دیالوگهایی باورپذیر و متناسب با موقعیتها دارند که البته در برخی مواقع کل کل بین آنها ممکن است بیش از حد نیاز به نظر برسد اما با توجه به رنگ و لعاب خاصی که هر شخصیت با خود به همراه دارد و تضادی که این مسئله ایجاد میکند، به طور کلی با دیالوگهایی بامزه طرف هستیم که فضای دوستانۀ تیم را به خوبی به نمایش میگذارند. البته ناگفته نماند که مطابق رسم معمول آثاری با گیمپلی تیم محور، باید خودتان را برای شنیدن تعدادی از تک جملهایهای تکراری در لحظات مبارزه آماده کنید که به کلافهکنندگی مثلاً نقشآفرینیهای ژاپنی نیستند اما به هر حال هر جملهای این امکان را دارد که بعد از شنیده شدن چند ده باره، حس نفرت را در مخاطب برانگیزد.
با وجود استفاده از نام یک تیم برای بازی، برخلاف رسم معمول امکان سوئیچ کردن بین اعضای تیم وجود ندارد و در تمام لحظات فقط امکان کنترل «پیتر کوئیل» یا همان Star-Lord فراهم است که در نگاه اول با توجه به دسترسی او به تفنگهای لیزری و کفشهای جتدار، به نظر میرسد که نیاز چندانی به دیگر شخصیتها نداشته باشید اما پیتر احتمالاً یکی از ضعیفترین قهرمانهای تاریخ بازیهای AAA است چون Marvel’s Guardians of the Galaxy به هیچ وجه یک فانتزی فرد محور نیست! با این وجود کماکان به پایان رساندن بازی در درجۀ سختی پایین و تمرکز صرف بر توانایی مبارزهای محدود پیتر وجود دارد اما پیش بردن امور به این شکل دقیقاً به معنی اشتباه بازی کردن و محروم ساختن خود از سیستم مبارزات متفاوت کار است.
کارکرد اصلی پیتر در مبارزات، رهبری و صدور دستورات به همرزمانش است که هر کدام از آنها چهار قدرت اختصاصی دارند که به مرور به آنها دست پیدا میکنید و با ترکیب مناسب قدرتهای همتیمیها، میتوانید به راحتی میدان جنگ را تحت کنترل خود در آورید. در ابتدا ممکن است ساختار وارد شدن به منوی دستورات در حین مبارزه کمی کلافهکننده به نظر برسد اما همین که یکی دو ساعت با سیستم مبارزات سر و کله بزنید و ترکیب بهتر حملات را پیدا کنید، تبدیل به تجربهای مفرح میشود که البته این مشکل را هم دارد که در درجۀ سختی پیشفرض، کمی بیش از اندازه آسان به نظر میرسد.
ویژگی دیگر بخش مبارزات Huddle Mode است که با پر شدن تایمر مربوطه، پیتر واکمن خود را مانند علامت مخصوص حکم بزرگ بلند کرده و با فراخوانی همتیمیها و گفتن جملات انگیزشی، شرایطی را فراهم میکند که برای مدتی قدرتهای خودش افزایش و مدت زمان انتظار برای استفادۀ مجدد از قدرتهای دیگران هم کاهش یابد که این شرایط خاص با یکی از قطعات موسیقی لایسنس شده همراه میشود و چیزی مشابه نقاط اوج فیلمها را به وجود میآورد. در کنار مبارزات، معماها و بخشهای پلتفرمینگِ مشابه سری آنچارتد هم در Marvel’s Guardians of the Galaxy گنجانده شده که این قسمتها هم مانند بخش اکشن نیازمند کار تیمی است و در ابتدا به نظر ایدۀ خوبی در میان لحظات زد و خورد به نظر میرسند ولی به مرور این احساس ایجاد میشود که دقیقاً مانند سری آنچارتد شاهد استفادۀ بیرویه از این ایدهها هستیم.
ویژگی دیگر گیمپلی، امکان انتخاب بین پاسخهای متفاوت در بخشهایی از مراحل است که با وجود اینکه داستان ساختاری کاملاً خطی دارد و تمامی انتخابها به پایانی یکسان منتهی میشوند ولی دیالوگهای مختلف میتوانند شرایط پیشروی در مراحل را کاملاً تغییر داده یا مثلاً ایجاد رابطۀ مثبت با یک شخصیت خاص، گزینهای جدید برای پیشبرد کار در مرحلهای خاص فراهم کند. هنگام گشت و گذار در مراحل هم در کنار به دست آوردن لباس و مواد خام برای دسترسی به پِرکها، امکان پیدا کردن آیتمهای خاصی از دل تاریخ کامیک بوکها وجود دارد که گزینههای بیشتری برای تعاملات بین شخصیتها را فراهم میکند.
از نظر طراحی هنری و جلوههای بصری، Marvel’s Guardians of the Galaxy در سطح بسیار بالایی قرار دارد که البته این امر باعث شده تا نیاز به سیستمی نسبتاً قوی برای لذت بردن از آن داشته باشید به طوری که امکان اجرای آن روی کارتهای گرافیکی که از DirectX 12 پشتیبانی نمیکنند به هیچ عنوان وجود ندارد که این مورد برای عنوانی که برای کنسولهای نسل هشتمی هم عرضه شده، کمی عجیب به نظر میرسد. از طرفی شاهد تعدادی تیک زدن و باگهای تصویری هم هستیم که سازندگان تا حدودی توانستهاند از روز عرضه برخی از آنها مرتفع کنند اما هنوز هم شاهد لحظاتی هستیم که ممکن است مخاطب مجبور به بارگزاری مجدد بازی شود.
متحرکسازی شخصیتها و انیمیشنهای چهره هم در سطح بالایی قرار دارند که همراهی این موارد با صداپیشگی قوی به باورپذیرتر شدن این شخصیتها و دنیای غیرقابل تصوری که در آن زندگی میکنند، کمک بسیار کرده است. اگر عملکرد صداپیشگان را با بازیگران نسخۀ سینمایی مقایسه کنیم، تعدادی از شخصیتها مثل Drax عملکرد بسیار بهتری دارند و ناتوانی این شخصیت در درک استعارهها و جوکها کاملاً یک خصیصۀ شخصیتی ملموس است و ریشۀ صرف در ناتوانی ایفا کنندۀ نقش در بروز عواطف انسانی ندارد ولی در مورد برخی دیگر از شخصیتها مثل راکت هم با اجرایی ضعیفتر در مقایسه با نسخۀ سینمایی طرف هستیم. در کنار استفاده از قطعات شناخته شده که البته انتخاب و چینش آنها اثرگذاری نسخۀ سینمایی را ندارد، موسیقی متن اصلی کار هم عالی از آب در آمده و هر سیارۀ جدیدی که به آن قدم میگذارید، تمی مختص به خود دارد که در همان لحظات اول مخاطب را برای شرایط خاص خود آماده میکند.
مهمترین مأموریت Marvel’s Guardians of the Galaxy پاک کردن اثر منفی به جا مانده از محصول کامیک بوکی قبلی اسکوئر انیکس بود که با کمی ارفاق، میتوان گفت که با سربلندی این وظیفه را به انجام رسانده است. در بخش داستانی هم هر چند با روایتی کاملاً بدیع طرف نیستیم اما تمرکز بر شخصیتها و دیالوگنویسی قوی تبدیل به برگ برندۀ بازی در این زمینه شده است. بزرگترین عامل شکست یا پیروزی این عنوان در چشم مخاطبان، بخش مبارزات آن خواهد بود که با توجه به ساختار متفاوتی که در مقایسه با محصولات مشابه دارد، بسته به سلیقۀ هر فرد احتمالاً قضاوتهای بسیار متفاوتی در رابطه با این بخش خواهیم شنید.
نظرات