جنگ؛ جنگ هیچوقت تغییر نمیکند!
تغییر چیزی است که تقریبا تمامی فرنچایزها در طول عمرشان تجربه میکنند و دلیل به وجود آمدن آن میتواند هر چیزی باشد، گذشت زمان، مشکلات مالی، مدیریت بد و یا حتی امیدواری. بسیاری از فرنچایزهای مورد علاقه ما از قبیل کال آف دیوتی، اساسینز کرید، جی تی ای و یا رزیدنت ایول در طول عمرشان با این مشکلات دست و پنجه نرم کردهاند و با گذر از یک مسیر طولانی و پیچیده توانستهاند به موقعیت فعلی خود برسند. بد نیست گاهی اوقات به این مسیر نگاهی بیاندازیم و کمی به تکامل آن بیاندیشیم، شاید به نکات جالبی پی ببریم که قبلا نمیدانستیم و این باعث شود بیشتر قدردان زحمات سازندگان یک اثر شویم و بهای بیشتری به آن اثر بدهیم. به خاطر همین است که تصمیم گرفتهایم تاریخچه یکی از محبوبترین فرنچایزهای نقش آفرینی یعنی سری فالاوت را مورد بررسی قرار دهیم. در ادامه با بازیمگ همراه باشید.
شاید بسیاری از افراد، به محض اینکه اسم فالاوت به گوششان میرسد، تاد هاوارد را تصور میکنند که پشت یک کامپیوتر نشسته و در حال درست کردن بازی است(شما را نمیدانم اما من اینگونه هستم!)؛ بله، آقای هاوارد در تکامل این سری نقش مهمی داشت اما خالق آن نبود. آغاز زندگی فالاوت به دهه 80 بر میگردد، گرچه آن زمان اسم دیگری داشت. در ژانویه 1982، چند بازی ساز جوان به نامهای برایان فارگو، تروی وارل و بیل هاینمن شرکتی به نام Interplay را تاسیس کردند. این شرکت به خاطر ساخت تعداد زیادی از بازیهای جالب مانند MDK، Earthworm Jim و Clay Fighter مشهور است. اما عنوانی که نقطه اوج آنها به حساب میآید بازی Wasteland است، عنوان نقش آفرینی رومیزی مانند که در سال 1988 برای Apple II منتشر شد و EA ناشر آن بود. داستان بازی در یک دنیای پسا آخرالزمانی که بخاطر جنگهای اتمی نابود شده بود اتفاق میافتاد و تقریبا تمامی ویژگیهایی که شما الان در یک بازی نقش آفرینی میبینید، در ویستلند دیده میشد(دقت داشته باشید که آن زمان بازیهای نقش آفرینی خیلی پیچیده نبودند). ویستلند واقعا یک اثر منحصر به فرد بود و آن زمان همتای آن پیدا نمیشد، به همین خاطر شرکت EA(که آن زمان هم دست از کارهای خودش بر نمیداشت) تلاش کرد تا بدون کمکی از اینترپلی خودش یک نسخه جدید از این بازی را درست کند؛ نتیجه یک بازی با نام Fountain of Dreams شد که بازخوردهای چندان مثبتی دریافت نکرد.
اینترپلی نتوانست IP خودش را از چنگال EA در بیاورد، اما امید خود را از دست نداد؛ این باعث شد که به جای ویستلند، ساخت یک آی پی کاملا متفاوت را شروع کنند و در سال 1997، معجزهای به نام فالاوت به وجود آمد. اولین فالاوت که داستانش مربوط به سال 2161 بود و همانطور که انتظارش را داشتید در یک دنیای پسا آخرالزمانی شکل میگرفت، یک عنوان نقش آفرینی ایزومتریک با مبارزات Turn-based یا نوبتی بود. شما در نقش یکی از ساکنین والت شماره 13 هستید، یکی از چندین پناهگاههایی که مردم بعد از جنگهای اتمی تصمیم گرفتند در آنها زندگی کنند. وظیفه شما این است که پناهگاه خود را ترک کرده و در این دنیای بهم ریخته، یک تراشه خاص برای پاکسازی آب را پیدا کنید تا خانواده و دوستانتان مجبور نباشند آبهای شیمیایی شده را مصرف کنند.
کوئست اصلی این است که هرچه سریعتر این تراشه را پیدا کنید اما جذابیت این عنوان، ماجراها و داستانهایی بود که خارج از خط داستانی اصلی پدیدار میشدند. غریبههایی که هرزگاهی سر راه شما سبز میشدند و اتفاقات یا موقعیتهای که به لطف انتخابات شما به وجود میآمد همگی یک کمدی سیاه را به همراه داشتند که به جذابیت بازی اضافه میکرد.
در خارج از مبارزات، حرکت کردن شخصیت اصلی به حالت Real Time بود اما مبارزات یک سیستم نوبتی داشتند که با توجه به مقدار Action Point، تعداد حرکات شما را محدود میکرد. این یک سیستم برازنده و زیبا بود که باعث میشد در حین هر کدام از درگیریها بازیکنان دقیق نقشه بریزند و هیچ حرکت عجولانهای نکنند.
بله، فالاوت توجه همه را به خود جلب و تمامی منتقدان و گیمرها را حیرت زده کرد، اما ممکن بود این موفقیت را به دست نیاورد؛ درست یک سال قبل از انتشار فالاوت، اولین نسخه در سری مشهور دیابلو منتشر شد که این امر بر روی کار اینترپلی تاثیر گذاشت. طبق برخی گزارشات، این شرکت طراحان خود را تحت فشار قرار داد تا آنها را مجبور کند قالب کلی فالاوت را شبیه به عنوان دیابلو درست کنند. خوشبختانه در این امر موفق نشد؛ به خاطر همین، فالاوت به یک عنوان داستان محور تبدیل شد که گیم پلی، داستان و همه چیز آن منحصر به فرد بود و یک جذابیت خاص داشت. و صد البته، این باعث شد که کار با یک عنوان خاتمه نیابد.
یک سال بعد، استدیویی دیگر با نام Black Isle(که اینترپلی کمپانی مادر آن بود)، دومین نسخه فالاوت را منتشر کرد که داستان آن مربوط به 80 سال بعد از اتفاقات اولین فالاوت بود. فالاوت 2 دارای یک خط داستانی و دنیای عظیمتر بود، اما تفاوت چندانی با اولین نسخه در سری نداشت. اینبار شخصیت اصلی باید تلاش کند تا قبیله خودش را از قحطی زدگی نجات دهد. بازی کمی پیشرفت کرده بود و مشکلات فنی کمتری داشت، همچنین یک سیستم Reputation به آن اضافه شده بود که در نسخههای بعدی این سری تکامل یافت. با این وجود، چون فقط یک سال از ساخت اولین بازی گذشته بود، فالاوت 2 به فالاوت 1 شباهت بسیاری داشت. این دو عنوان، اولین فاز فرنچایز فالاوت را تشکیل میدهند.
بعد از دومین فالاوت، سازندگان شروع به ساخت بی رویه انواع Spin-offها از این سری را کردند و به خاطر کارگردانی ضعیف و مدیریت بد، کیفیت این فرنچایز کمی افت پیدا کرد. استدیو بلک آیل و Micro Forte هر دو به دنبال ساخت سومین نسخه در این سری بودند در حالی که شرکت اینترپلی قصد داشت یک بازی به نام فالاوت Brotherhood of Steel را انحصاری برای کنسول درست کند.
در سال 2001، عنوان شرکت Micro Forte با نام فالاوت Tactics منتشر شد. این عنوان از لحاظ گیم پلی نسبت به دو بازی اول این سری تغییرات زیادی کرده بود. تمرکز Tactics بیشتر به روی مبارزات بود و تعامل با شخصیتها و دنیای بازی کمی کاهش یافت؛ همچنین اولین فالاوتی بود که مبارزاتش همگی Real-time بودند.
داستان بازی مربوط به یک سازمان مذهبی به نام Brotherhood of Steel بود که قصد داشتند تمدن را به این دنیای بی نظم برگردانند. در واقع این بازی یک معرفی برای گروهی بود که در فالاوتهای بعدی نیز حضور داشتند و دست از سر بازیکن بر نمیدارند! با وجود تغییرات زیاد در گیم پلی، این عنوان توانست دل طرفداران و منتقدان را بدست آورد، و شاید به همین دلیل است که بازی بعدی در این سری که توسط اینترپلی درست شد، فالاوت Brotherhood of Steel نام داشت.
فالاوت Brotherhood of Steel بازی بدی نبود اما مطمئنا ضعیفترین نسخه در سری فالاوت به حساب میآید. یک شوتر Top-down خطی که برای کنسول ایکس باکس و پلی استیشن 2 به بازار عرضه شد. و پروژه دیگر فالاوت که فالاوت 3 Van Buren نام داشت و قرار بود توسط استدیو بلک آیل ساخته شود، به دلیل مشکلات متعدد هیچوقت منتشر نشد و در نهایت اینترپلی مجبور شد در سال 2003 استدیو بلک آیل را تعطیل کند.
اوضاع مالی شرکت اینترپلی بسیار وخیم شده بود؛ مدیریت نامناسب و مشکلات بسیار باعث شد که کمپانی Titus کنترل بخش اعضمی از شرکت اینترپلی را به دست بگیرد. در نهایت چارهای بجز همکاری با بتسدا باقی نماند، این باعث شد که اینترپلی تا حدی نجات پیدا کند؛ اما طولی نکشید که بین اینترپلی و بتسدا درگیری به وجود آمد. اینترپلی بر خلاف قرار دادی که با بتسدا بسته بود عمل کرد و این باعث شد که ساخت پروژه فالاوت آنلاین به کل کنسل شود و بعد از کشمکشهای فراوان، آی پی فالاوت به دست بتسدا بیفتد. حال تاد هاوارد و کارمندان این شرکت بودند که وظیفه برداشتن قدم بعدی در تکامل سری فالاوت را داشتند.
از آنجایی که اینترپلی به خاطر ساخت عناوین نقش آفرینی فوق العادهای مشهور بود، طرفداران این شرکت ابراز نگرانی کردند، زیرا نمیدانستند که چه بلایی قرار است سر فرنچایز فالاوت بیاید و از اینکه بتسدا بخواهد آن را زیادی تغییر بدهد میترسیدند. اما خوشبختانه، بر خلاف انتظارات، زندگی جدید این فرنچایز شروع بی نظیری داشت. بتسدا آن زمان به خاطر عنوان Elder Scrolls Oblivion شهرت زیادی پیدا کرده بود و با کمک همین عنوان توانست فالاوت 3 را به بهترین شکل ممکن خلق کند.
در سال 2008، شرکت بتسدا تقریبا هر جایزهای که وجود داشت را به خاطر ساخت سومین نسخه فالاوت، از آن خود کرد. میتوان گفت که تقریبا پروسه ساخت بازی به این شکل بوده است: تمامی درختان و جادوگران را از عنوان آبلیویون حذف کرده و به جای آنها ساختمان خرابه و شهرهای کوچک کثیف قرار دادهاند!
در حالی که بازیهایی همانند اسکایریم، جی تی ای، زلدا و یا رد دد، دنیاهای تمیز، سر سبز و زیبای خود را به رخ ما میکشند، فالاوت با دنیای کثیف، بی نظم و بهم ریختهاش ما را شیفته خود میکند. بدون شک Capital Wasteland، یکی از به یاد ماندنی ترین و محبوب ترین دنیاهایی است که تا به حال خلق شده. از همان ابتدای فالاوت 3، زمانی که شما برای اولین بار نور خورشید را میبینید و اولین قدم را در این دنیای تاریک بر میدارید، حس خیلی خوبی به شما منتقل میشود و میدانید که هزاران هزار ماجرا و داستان برای تجربه در انتظار شما است. هنوز به خوبی به یاد دارم اولین باری که این بازی رو شروع کردم و دنیای آن را دیدم، یک حس ماجراجویی تمام وجود من را فرا گرفت.
همانند فالاوت 1 و 2، فالاوت 3 هم مملو از شخصیتها، مکانها، داستانها، بدبختیها و امیدواریهایی بود که شما لحظه به لحظه به آنها بر میخوردید؛ همین ویژگیها بودند که فالاوت 3 را به یک عنوان منحصر به فرد و استثنایی تبدیل کردند. مبارزات مناسب و خوب طراحی شده بودند و بتسدا سیستم مبارزات نوبتی یا Turn-based را هم اینجا استفاده کرده بود. با استفاده از سیستم V.A.T.S زمان را متوقف میکردید و میتوانستید به طور جداگانه اعضای بدن دشمنان را مورد هدف قرار دهید.
معمولا خشونت در بازیها مورد انتقاد قرار میگیرد، اما فالاوت 3 این خشونت را به زیبایی به تصویر میکشید؛ تکه پاره شدن کسی که چند لحظه پیش با او صحبت میکردید یاد آور این بود که زندگی چقدر غیر قابل پیش بینی است و ممکن است مرگ هر لحظه از راه برسد، و این هم از دیگر زیباییهای این بازی بود.
داستان بازی از جایی شروع میشود که شخصیت اصلی باید سرپناه خودش یا همان والت را ترک کند تا پدرش که طی یک سری اتفاقات گمشده است را پیدا کند و از آنجایی که صدا پیشه پدر شخصیت اصلی لیام نسون است، کمی احساس میکنید که دارید ورژن بر عکس فیلم Taken را تجربه میکنید.
چندین سال از انتشار فالاوت 3 گذشت و بتسدا که سرش با پروژه دیگری به نام اسکایریم شلوغ بود، از شرکت Obsidian Entertainment در خواست کرد که وظیفه ساخت نسخه بعدی در سری فالاوت را بر عهده بگیرند و آبسیدین هم این درخواست را رد نکرد. برای ساخت نسخه بعدی، آبسیدین به حرف دل طرفداران فرنچایز فالاوت گوش کرد و درخواستهای آنها را نادیده نگرفت، برای همین در سال 2010، فالاوت نیو وگاس بین بازیکنان محبوبیت فراوانی پیدا کرد. از لحاظ تکنیکی، نیو وگاس و فالاوت 3 تقریبا یکسان بودند اما این دلیل نمیشد که نیو وگاس را تجربه نکنید. ماجرای آن مربوط به چهار سال بعد از اتفاقات فالاوت سه است و داستان در جایی به نام Mojave Wasteland شکل میگیرد. بازی هم از لحاظ گیم پلی و هم از لحاظ داستانی چیزی بود که هیچکس انتظارش را نداشت؛ داستان اصلی و ماجراهای فرعی بسیار خوب طراحی شده بودند، سیستم Reputation فالاوت 2 اینجا کاملتر شده بود، چند قابلیت جدید به گیم پلی بازی اضافه شد، سیستم فکشنها یا گروههایی که در بازی وجود داشتند عالی پیاده سازی شده بود و با توجه به انتخابات بازیکن چندین پایان مختلف در انتظار او بودند. این اثر آنقدر جذاب است که شاید بعضی شما حتی الان هم به تجربه دوباره آن فکر میکنید.
همانطور که قبلا هم گفته شد، بتسدا مشغول کار کردن به روی پروژههای دیگری بود اما بالاخره بعد از پنج سال انتظار، این شرکت به طور رسمی چهارمین بازی در سری فالاوت را معرفی کرد. ناگفته نماند که همان روز معرفی، یک بازی با نام فالاوت شلتر که احتمالا با آن آشنایی دارید برای اندروید و آی او اس منتشر شد. یک بازی نقش آفرینی که شما در آن وظیفه مدیریت یک والت را بر عهده دارید. اما عنوانی که واقعا توجه همه را به خود جلب کرد فالاوت 4 بود. این عنوان بعد از انتشار، به موفق ترین بازی شرکت بتسدا تبدیل شد و فروش آن حتی از اسکایریم هم پیشی گرفت. اما دلیل فروش بالا عالی بودن بازی نبود، بلکه فقط ذوق و رغبتی بود که همه برای تجربه بازی داشتند.
متاسفانه فالاوت 4 نتوانست آنقدر که لازم بود انتظارات را برآورده کند. بعد از اسکایریم(که میدانم هنوز هم تعدادی از شما بازی میکنید) ما انتظار یک عنوان خارق العاده و کامل را داشتیم، انتظار ترکیب نیو وگاس با گیم پلی پیشرفتهای که در E3 2015 به نمایش گذاشته شد. فالاوت 4 به هیچ عنوان بازی بدی نبود و مطمئنا بدترین بازی این سری به شمار نمیرود، اما خوب بهترین بازی آن هم نیست.
همانطوری که بتسدا قولش را داده بود گیم پلی واقعا پیشرفت کرده بود و همان چیزی بود که یک بازی نسل هشتمی نیاز داشت. مبارزات به شدت هیجان انگیزتر و طبیعی تر شده بودند و ویژگیهای جذابی از قبیل ساخت و ساز و کرفت کردن پاور آرمور به بازی اضافه شده بودند. گرافیک بازی پیشرفت چشمگیری نداشت اما در هر صورت برای یک بازی سنگین مانند فالاوت 4 قانع کننده بود. چیزی که گیمرها را آزار داد، داستان بازی و پایان عجیب و غریبش بود. علاوه بر آن، مشکلات فنی دیگری از قبیل سیستم دیالوگ بهم ریخته، رابط کاربری نامناسب و مهمتر از همه باگهای فراوان، اعصاب همه بازیکنان را بهم ریخت.
در هر صورت بازی تمامی جذابیتهای یک فالاوت را شامل میشود و توانایی مجذوب کردن بازیکنان برای ماهها و یا حتی سالها را دارد. همانند دیگر عناوین این سری، فالاوت 4 هم یک دنیای عظیم که مملو از جزئیات است را پیش روی شما میگذارد تا انواع ماجراهای مختلف را در آن تجربه کنید. در واقع بازی آنقدر اعتیاد آور است که فکر کنم بعد از گذشت سه سال هنوز هم گیمرهایی پیدا میشوند که به ماجراجویی در آن ادامه میدهند.
احتملا همه فکر میکردیم که بعد از فالاوت 4 باید مدت زیادی صبر کنیم تا بازی جدیدی از این فرنچایز معرفی شود، اما طولی نکشید که بتسدا بالاخره به آرزویش رسید و فالاوت 76 را معرفی کرد، اولین بازی در این سری که کاملا آنلاین است. طبق گفته بتسدا این عنوان عالی خواهد بود، اما این حرف را قبلا هم شنیدهایم!
هنوز نمیتوان نتیجه گیری کرد و باید صبر کنیم تا بازی منتشر شود؛ اما از یک چیز مطمئنیم، اینکه از انتخاب این مسیر جدید کمی نگران هستیم. فرنچایزی که سالها ما را با دنیاها و داستانهای بی نظیر و خارق العادهاش شیفته خود میکرد حال میخواهد وارد یک مسیر متفاوت شود. البته طبق گفته تاد هاوارد این مسیر دائمی نیست و فالاوتهای بعدی سینگل پلیر خواهند بود. در هر صورت، نمیتوان گفت که فالاوت 76 تبدیل به یک بازی ناامید کننده میشود، نه اینطور نیست؛ اما شاید نتواند تاثیری که فالاوتهای قبلی داشتند را برای ما داشته باشد.
اما این حرفها را فراموش کنید، ما جمع شدهایم که در مورد فالاوت و تاریخچهاش صحبت کنیم و اینکار را هم انجام دادیم. امیدواریم هر تصمیمی که برای این فرنچایز دوست داشتنی گرفته میشود به نفع آن باشد و در آینده اتفاقات خوبی برای این سری بیفتد. مهمتر از آن، زمان این فرا رسیده که تشکر کنیم؛ از تمامی کسانی که در ساخت و تکامل این سری زحمت کشیدند و آن را به اینجا رساندند. میخواهم از اینترپلی، بلک آیل، مایکرو فورته، آبسیدین، تاد هاوارد و بتسدا به خاطر خلاقیت، نو آوری و پشت کارشان تشکر کنم، از آنها تشکر کنم به خاطر به وجود آوردن این سری نقش آفرینی بی همتا و به خاطر نقشی که در پیشرفت آن ایفا کردند. حتی میخواهم از آقای پیت هاینز هم تشکر کنم به خاطر اینکه لحظه به لحظه ذوق و اشتیاقی فراوانی در ما ایجاد کرد! میخواهم از تمامی این افراد به خاطر ساخت دنیاهای زیبایی که ما ساعتها در آن غرق شدیم تشکر کنم، به خاطر ماجراها و داستانهای تاثیر گذاری که برای خلق آنها ماهها زحمت کشیدند و همچنین به خاطر گیم پلی اعتیاد آوری که زندگیهایمان را از ما گرفت!
مهم نیست چه اتفاقی در آینده بیفتد، فالاوت همیشه برای ما یکی از برترین عناوین نقش آفرینی باقی خواهد ماند.
نظرات