سومین قسمت از سری بازیهای The Dark Pictures Anthology با قرض گرفتن بهترین المانهای وحشتآفرینی و تعلیق که در بازیهای قبلی استودیو سازنده یعنی Supermassive Games شاهد بودیم، حالا در House Of Ashes به پختگی جالبتوجهی در ارائه یک گیمپلی هیجانانگیز، غیرقابل پیشبینی، بیرحم و غافلگیر کننده رسیده است. House Of Ashes درواقع سعی میکند تا با نگهداشتن این المانها در هسته خود، چیزهای زیادی را هم از نو تعریف کند تا علیرغم آشنا بودن کامل مخاطب با این سبک از گیمپلی، تجربه نهایی همچنان برای او تازه به نظر برسد. این بازی گرچه یکی از بهترینها در لیست عناوین سوپرمسیو و عاشقان عناوین وحشت خواهد بود، ولی ایرادات عجیب هم در دل خود کم ندارد. با بررسی بازی The Dark Pictures Anthology: House Of Ashes در بازیمگ همراه باشید.
https://ns2.bazimag.com/index.php?id=13748&option=com_k2&view=item#sigFreeId1f28b7309f
استودیو Supermassive Games با پیریزی چند خط داستانی مستقل، از یک کشتی شبحزده گرفته تا در ادامه در یک شهرک متروک تلاش جالبی داشته تا میراث قدیمی خودش در تجربهای ترسناک با بازی تحسینشده Until Dawn را زنده کند. دقیقا به خاطر همان موفقیت است که سری The Dark Pictures Anthology ساخته شد و تاکنون با دو بازی Man of Medan و Little Hope یک بار دیگر در فضاهایی تاریک، وحشتآفرین و متافیزیکی قرار گرفتیم تا ضمن مواجهه با غافلگیرکنندهترین و بیرحمانهترین صحنههای ترسناک، خط داستانی مشخصی را دنبال و اسرار مربوط به این وقایع را کشف کنیم. هسته اصلی گیمپلی بازی جدید سری The Dark Pictures Anthology یعنی House Of Ashes نیز از همین قوانین پیروی میکند و ما کنترل تعدادی شخصیت با پیشزمینههای داستانی مختص به خود، نوع و کیفیت روابط بین آنها و دنیاسازی مخوفی را داریم که سرنوشت آنها از مرگ همه آنها تا زندهماندنشان وابسته به انتخابها و QTEها یا همان رویدادهای انتخابی سریع میتواند متنوع باشد.
گرچه همه این موارد دیگر به نظر تا به حال کمی رنگ و رو رفته و نه چندان نوآورانه شنیده میشوند، ولی سوپرمسیو با House Of Ashes ثابت میکند که همچنان میتوان با ارائه یک داستان جالب و کاراکترهای پیچیده، تجربه بسیار جذاب و نفسگیری را در ژانر وحشت داشت. در House Of Ashes سازندگان در یک تغییر دراماتیک به نسبت دو بازی اول این سری، به سراغ یک داستان جنگی با گروهی از سربازان باتجربه رفتهاند. این موضوع در برداشت اول میتواند ناامیدکننده باشد چون حضور سربازان و مجهزبودن به اسلحه، شاید میتوانست آن حال و هوای ترسناکِ قرار گرفتنِ گروهی از آدمهای بیتجربه در دنیایی بیرحم را بکشد، چیزی که در عناوین قبلی سوپرمسیو دیده بودیم؛ حال اینکه تجربه نهایی نشان میدهد از این نگرانی خبری نیست و خطراتی که در پیش روی گروه سربازان ما قرار دارد، اصلا چیزی نیست که هیچ کدام انتظارشان را دارند.
وقایع خط اصلی این بازی از نظر داستانی در سال 2003 و در دوره شروع حمله آمریکا به کشور عراق روایت میشود؛ جنگی که به بهانه نابود کردن سلاحهای کشتار جمعی (WMD) ادعا شده توسط آمریکاییها شروع شد؛ سلاحهایی که البته هرگز پیدا نشدند. در این بازی، کنترل یک جوخه از سربازان تفنگدار دریایی آمریکایی برعهده بازیکنان گذاشته میشود که براساس تصاویر ماهوارهای به محدودهای در بیابانهای عراق خواهند رفت که تصور میکنند یک سایت ذخیره سلاحهای کشتار جمعی است. در همین حین، بازی با معرفی یک شخصیت اصلی دیگر به نام سلیم از ارتش عراق، سعی میکند جبهه مقابل نیروهای آمریکایی را هم به نمایش بگذارد. درنهایت این سایت ادعایی انباشت WMD، یک محوطه مدفون شده باستانی از آب در میآید که قدمت آن به عصر حکومت بسیار قدیمی و کهن اکدیها برمیگردد و در ادامه، داستان این جمع از شخصیتها در دل آن روایت میشود.
بازی به عنوان پیشدرآمد داستان زمان حال، سفری هم به عمق تاریخ و سال 2200 پیش از میلاد میکند تا پیریزی لازم برای اتمسفر متافیزیکی که منجر به سقوط تمدن اکدی شد را به دوره حال پیوند بزند. در دوره حال مجموعا پنج کاراکتر اصلی وجود دارد که در طول بازی، کنترل یکی از آنها بسته به شرایط به عهده بازیکن گذاشته میشود. برای اولین بار احتمالا در میان همه عناوین ژانر وحشت سوپرمسیو، در زمان گردش در محیط حالا امکان کنترل دوربین هم وجود دارد. تا پیش از این، در بازیهای قبل وضعیت دوربین در هر سکانس حالتی ثابت با حداقل کنترل بود و با حرکت کاراکتر و تغییر لوکیشن، مجددا سکانس با یک دوربین ثابت دیگر دنبال میشد. این تغییر البته چندان خوب کار نشده و حس تعلیق همیشگی حالت دوربین کلاسیک را کمرنگ کرده است. جدای از آن، دوربین متحرک و قابل کنترل از نظر فنی هم خیلی خوب پیادهسازی نشده و خصوصا در فضاهای تنگ، نقاط کور زیادی ایجاد کرده است.
https://ns2.bazimag.com/index.php?id=13748&option=com_k2&view=item#sigFreeId4a73b3b5d2
خط کلی گیمپلی این بازی در مجموع روی گردش در محیط برای پیدا کردن سرنخها و پیدا کردن اسرار پشت پرده است که با توجه به تغییر دوربین و قرار گرفتن در فضاهایی نسبتا بزرگتر، حال و هوای متفاوتتری به نسبت دو بازی قبل دارد. سرنخها و اسرار پیدا شده نیز دقیقا به سبک و سیاق سوپرمسیو همچنان به صورتی قطرهچکانی و در اتصال با حلقههای مختلف کشف میشوند، بازیکن را خیلی آرام با تاریخ، اصول و پایههای این محوطه آشنا میکند و نقاط و گرههای اصلی داستان را تا سکانسهای آخر پیش خود نگه میدارد. این بخش البته حالت آرامتر و آزادتری از گیمپلی است چون بخش سرنوشتساز و چالشی بازی، در میانپردههای سینماتیک و معطوف شدن کل تمرکز بازیکن روی انتخابها و QTEها خلاصه شده است. درواقع در همین میانپردههاست که میتوان از طریق انتخاب یک دیالوگ، فشردن سریع یک دکمه یا هدفگیری قسمتی مشخص از صفحه و شلیک تقریبا همه آنچه در پیش روی کاراکترها هست را تغییر داد.
در ارتباط با این المانها، البته همچنان پیدا کردن سرنخها و کالکتیبلها بیش از هر چیز حس و حال تزئینی دارند و چندان روی وقایع داستان تاثیرگذار نیستند. پیدا کردن این آیتمها البته بازیکن را در جریان همه گوشه و کنارهای داستانی قرار میدهد، اما در کل تاثیری در اتفاقاتی که در ادامه برای شخصیتها پیش میآید ندارند. از طرف دیگر اما انتخابها هر لحظه میتوانند جریان داستان را تغییر دهد و برای مثال انتخاب یک دیالوگ، فشردن دکمه در محدوده زمانی خاص، پایین آمدن سطح رابطه یک شخصیت با شخصیتی دیگر یا بالا رفتن آن و یا حتی گاهی خودداری از انجام دادن یک کار میتواند منجر به تغییر سرنوشت یک یا چند شخصیت شود. همه این موارد باعث میشود که در زمان تجربه House Of Ashes، حتی آرامترین میانپردهها هم با دلهره دنبال شود چون ممکن است از پس یک اتفاق پیشبینی نشده، بازیکن ناگهان خود را در وضعیت انتخاب مرگ و زندگی پیدا کند؛ این سبک از چالش در تجربه عناوین وحشت، بارها و بارها توسط Supermassive Games به نمایش گذاشته شده و در House Of Ashes، این بازیساز بار دیگر نشان میدهد که همچنان از دل آن، میتوان سرگرمی درگیرکننده و دلهرهآوری را به وجود آورد.
House Of Ashes علیرغم ارائه یک گیمپلی درگیرکننده و دلهرهآور که هر لحظه باید انتظار یک غافلگیری را داشت، از نظر فنی و حتی گرافیکی عملکرد چندان خوبی ندارد. با توجه به تجربه بازی در پلتفرم PS5 و نسخه مخصوصی که سازندگان برای این کنسول نسل نهمی عرضه کردند، سطح گرافیکی این بازی شاید کمی عقبتر از عناوین مشابه و همچنان در حال و هوای گرافیک عناوین انتهای نسل هشتم به نظر میرسد. این بازی در PS5 در یکی از دو حالت ترجیح گرافیکی یا ترجیح نرخ فریم قابل انجام است، که بازده نهایی در هر دو حالت یعنی سطح گرافیک در حالت اول و حتی پایدار بودن نرخ فریم در حالت دوم تا حدی ناامیدکننده بود. جدای از آن، عملکرد بازیگران برای ایفای نقشها نیز در تعداد قابل توجهی از سکانسها به شدت مصنوعی بودند، و بیشتر شبیه خواندن دیالوگ از روی کاغذ هستند؛ موضوعی که برآیند کلی لذت بردن از داستان و گیمپلی House Of Ashes را پایین آورده است.
علیرغم همه این موارد، سومین قسمت از مجموعه The Dark Pictures Anthology یکی از بهترین عناوین سازنده محسوب میشود و اگر دو قسمت اول این سری در جلب نظر شما موفق بودند، تجربه نسخه سوم هم قطعا توصیه میشود. تجربه این بازی، همچنین به بازیکنان طرفدار ژانر وحشت و دلهره نیز توصیه میشود و در خلق موقعیتهای استرسزا و ترسناک و ارائه دنیاسازی مرموز شما را ناامید نخواهد کرد.
نظرات