یکی از جنجال برانگیزترین ادعاهایی که در دنیای بازیهای ویدیویی موافقان کثیری دارد مرتبط با سری بازی Borderlands است. این ادعا بیان میکند که بهترین نسخه از این سری توسط استدیو خالق این اثر تولید نشده است و بلکه ساخته استدیو Telltale یعنی Tales From The Borderlands با فاصلهای زیاد بهترین اثر تولید شده در دنیای این بازی است. مسلما اگر این ادعا به راحتی توسط همه علاقه مندان به دنیای Borderlands مورد قبول واقع میشد دیگر جنجالی در رابطه با آن وجود داشت اما بنظرم این ادعا هم درست است و هم نادرست. دلیل این اعتقاد شخصی به این مورد بر میگردد که در بازیها دنبال چه چیزی باشیم، از لحاظ ارزش تکرار و ارائه گیم پلی سرگرم کننده قطعا سری اصلی با مکانیزمهای دیوانهوار شوتر/لوتر بودنش باعث تثبیت این سری در دنیای سرگرمی شده است اما اگر بخواهیم پتانسیل کامل دنیا و فضای بازی را به همراه داستان و شخصیتهایی بیادماندنی تجربه کنیم قطعا ساخته Telltale اثری است که باید به سراغ آن بروید. با تمامی این تفاسیر Gearbox از محبوبیت و موفقیت TFtB بخصوص در میان طرفداران سری مطلع بوده است و با توجه به وضعیت نامعلوم استدیو Telltale پس از ورشکستگی و بازگشت دوباره، آنها تصمیم گرفتند که خودشان دست به کار شوند وهشت سال بعد از عرضه نسخه اصلی ادامهای معنوی برای این بازی عرضه کنند، تصمیمی که با توجه به استعدادهای تیم Gearbox در ساخت و پرداخت برای نقاط قوت نسخه اصلی کمی تعجب برانگیز و کاش اجتناب ناپذیر بود!
داستان بازی بعد از اتفاقات کاملا فراموش شدنی(!) Borderlands 3 توسط سه شخصیت اصلی روایت میشود اما بصورت کلی اگر لذتی برای لذت بردن وجود داشت شما نیازی به دانستن هیچکدوم از داستانهای نسخه قبلی بازی برای درک این نسخه ندارید، Anu دانشمندی نابغه اما بسیار مضطرب و صلح طلب و انسان دوست است که برای بزرگترین و شاید شیطانیترین شرکت و کارخانه اسلحه سازی کهکشان کار میکند. Fran دومین شخصیت اصلی است که با آن آشنا میشوید و او فروشنده دسر ماستیخی است که مشکلات زیادی در کنترل خشم و عصبانیت خود دارد و توسط ویلچری معلق جابجا میشود، سچس Octavio به مخاطبان معرفی میشود که خود را شخصی روشن فکر و هیپستر میداند و یک پیتزا فروشی را صرفا به دلیل اینکه فروشنده آن لهجه مناسب ایتالیایی ندارد مداوم مورد انتقاد قرار میدهد.
سه قهرمانی که بازی به مخاطبان معرفی و آشنا میکند در منظر کلی شخصیتهای مستقلی نیستند و صرفا بهانهای هستند برای ارائه جوکهایی نخ نما و کلیشهای در راستای تایپ کلی شخصیت سازیشان. بعنوان مثال Anu باهوشترین فرد این گروه است تا زمانی که شوخی که بازی میخواهد بکند نیاز داشته باشد که تبدیل به احمقترین فرد کهکشان شود! در لحظهای او پیچیدهترین معادله فیزیکی تاریخ بشریت را حل میکند و در ثانیه بعد با نحوه استفاده از دستگیره در دچار فروپاشی هوشی میشود! دقیقا این همان جنس از شوخیهایی است که جایگزین شوخیهای ظریف و فکر شده نسخه اول شده است. Fran و Octavio هم تفاوت چندانی با Anu ندارند، بعنوان مثال کل وجودیت شخصیت Fran برای شوخی با وسواس او برای حرف زدن بی وقفه در رابطه با ماستیخی و ارائه مداوم تنفس دهان به دهان به دیگران در مواقعی که قطعا به آن نیاز ندارند است! اوکتاویو نیز دقیقا همان تایپ شخصیتی فیلمهای کمدی است که در تمامی مواقع حساس احمقانهترین تصمیمهای ممکن را میگیرند تا داستان آن اثر به بیش از حد نیازش کش پیدا کند، بعنوان مثال در مقطعی او محل کارش را که قریب به نصف بازی در آن طی میکند فراموش میکند و بازی با همین قضیه حدود 10 دقیقه از وقت مخاطب را با کمترین میزان لذت بخشی تلف میکند. قطعا استفاده از کلیشهها و حتی شوخی با آنها میتواند سوژه جالبی برای یک اثر کمدی خلق کند اما این کار نیاز به احتیاط خیلی زیاد و شوخیهای ظریف و جالب دارد اما خب از تیم نویسنده بازی Borderlands 3 نمیتوان توقع زیادی داشت و تا حدودی این فاجعه قابل انتظار بود.
شخصیت محبوب Rhys نیز برای مدت کوتاهی در بخش اول بازی سر و کلهاش پیدا میشود و اگر فکر میکنید که کاری Borderlands 3 با شخصیت او کرد دست کمی از فاجعه نداشت صبر کنید تا او را در این بازی ببینید! تخریب کردن شخصیتهای خلق شده در این نسخه توسط خود تیم قابل درک است اما بی احترامی به شخصیت اصلی محبوب بازی Tales From The Borderlands و تبدیل کردن آن به یک شوخی کوتاه بیمزه دیگر اوج تلاش آنها برای تخریب خاطرات خوب گذشته است. شاید جالبترین شخصیت این بازی 10 ساعته ربات قاتلی است که دچار عذاب وجدان کاری شده است و از منبع درآمد و گذران زندگی خود دیگر راضی نیست و دچار فروپاشی فلسفی شده است.
هر از گاهی در بین شوخیهای متعدد سطح پایین بازی داستانی کلی نیز در رابطه با سنگی جادویی که توانایی حل مشکلات کثیری از بشریت را دارد اما آدم بدها میخواهند در مقاصد بد از آن سو استفاده کنند وجود دارد. داستانی با کمترین ریسک ممکن و بیش از اندازه پتانسیلش برای روایتی 10 ساعتی!
در رابطه با گیم پلی اما بازی کاملا به نسخه اصلی وفادار مانده و به همان راه رفتن و حل معماها و پازلهایی با کمترین میزان درجه سختی با مقدار قابل توجهی از حرف زدن و مکالمه با شخصیتها و گرفتن تصمیمات به ظاهر مهم داستانی خلاصه میشود. در رابطه با معماها و پازلها حل نکردنشان کاری بسیار سختتر از حل کردنشان است و فکر کنم همین مورد برای درک کلی کیفیت آنها کافی باشد، موردی که وجودیتشان را کلیت تجربه بازی زیر سوال میبرد.
تقریبا بسیار سخت است که بتوانید ادامهای ناامید کنندهتر از New Tales From the Borderlands در طول فعالیت بازیهای ویدیویی مثال بزنید، بازی که حتی در کوچکترین موارد هم نسخهای کاملا ضعیفتر از ساخته پیشین خود با فاصلهی قابل توجه 8 ساله است! حتی در مباحث مرتبط با موسیقی و جایگذاری آن در صحنههای بازی نیز بازی با وجود لایسنس آهنگها ضعیفتر عمل کرده است، در صحنهای احساسی آهنگی با ضرب ریتم بالا پخش میشود و در صحنهای هیجانی موسیقی آرام واحساسی پخش میشود! این بازی به خوبی نشان داد که چرا در آن زمان استدیو Gearbox برای ساخت بازی داستان محور به Telltale مراجعه کرد و شاید بهتر بود برای این نسخه هم آنها تصمیمی مشابه میگرفتند و استدیو دیگری را برای آن آنتخاب میکردند زیرا به وضوح مشخص است که هرچقدر استعداد آنها در ارائه گیم پلی درگیر کننده قابل قبول است، در روایت داستانی با حداقل استانداردها نیاز به معجزهای آسمانی دارند.
نسخه نقد و بررسی بازی New Tales from The Borderlands توسط ناشر در اختیار بازیمگ قرار گرفته است.
نظرات