خب، به جایی رسیدیم که پربارترین سال های کنسول PS3 در حال رسیدن بودند. به خاطر وسوسه شدن تولیدکننده ها مبنی بر سوار شدن بر قطار پولی که Call of Duty راه انداخته بود، بازی های ترسناک هیچ جایی در بازار نداشتند، حتی اگر این کار به قیمت قربانی کردن اصول اولیه ی میراث یک بازی تمام می شد. دقیقاً در زمانی که به نظر می رسید ژانر ترس در حال خزیدن از گودال به بیرون است، مجدداً به ته چاه افتاد. با این وجود همانند قبل، کسانی بودند که دوست داشتند این ژانر زنده بماند، حتی اگر شده در بازار تراز اول نباشد. شرکت های مستقل در حال رشد بودند و برخی کمپانی ها هم وجود داشتند که ترس به معنای سنتی را با موفقیت به خط مقدم برگرداندند. اما ژانر ترس پیش از جدیدترین رشد خود مجبور به افول مجدد بود.
مرور خود را با داستان دو بازیگر عمده در تاریخچه صنعت بازی های ترسناک، و به عبارتی اصلی ترین بازیگران این حوزه، آغاز می کنیم، یعنی Resident Evil و Silent Hill. هر دو این عناوین در طول این سال ها فراز و فرودهایی را تجربه کرده اند و سال 2012 برای هر دویشان سال غریبی بود. Resident Evil 6 در راه بود و شرکت کپکام قول داده بود بین نسخه های قبلی و نسخه جدید که محوریت اکشن بیشتری داشت، مصالحه بیشتری برقرار کند. آنچه که در نهایت تحویل داده شد، به اصطلاح عامیانه یک شلوغ پلوغی باددار بود و تنی بی اندازه نامنظم و غیرمعقول داشت. در طول مراحلی که لئون پشت سر می گذاشت لحظاتی تجربه می شد که با Resident Evil سنتی سازگارتر بود و اگر بازی ای ارائه می شد که کاملاً از این لحظات تشکیل شده باشد، می شد آن را عنوانی برگشته به فرم خود تعبیر کرد، اما مشکل، بقیه قسمت ها بود که گمراه کننده، خنده دار و به معنای واقعی کلمه احمقانه بودند. این بازی از نظر تجاری موفق عمل کرد و توانست نظر مثبت منتقدین را نیز کسب کند، اما به مجرد این که هواداران عصبانی آن احساس کردند که این عنوان از ریشه های این سری فاصله فاحشی دارد، واکنش های شدیدی علیه جهتگیری آن شکل گرفت.
Resident Evil 6
در این حین، پس از این که توسعه دهنده های مختلف به نوبت سکان هدایت کشتی خوشنام Silent Hill را در دریای عمیق و پرصخره ژانر ترس در دست گرفتند، این کشتی به صخره های سوءتدبیر و مدیریت ناصحیح برخورد کرد. به همان خاطر تا قبل این که Silent Hill Downpour در سال 2012 عرضه شود، اعتماد و علاقه بسیاری از هواداران نسبت به آن از بین رفته بود. شاید Downpour را بتوان نزدیکترین عنوان به یک Silent Hill واقعی در طول سالیان دانست. در این بازی یک زندانی فرار به نام مورفی پندلتون در محیط جدیدی از یک شهرک وحشت زده و غیرعادی گیر می کند. در Downpour بسیاری از نوستالژی های Silent Hill کلاسیک وجود داشت، اما همچنان نتوانست آن جادوی کابوس مانند خود را به خوبی پس بگیرد. این کشتی شکسته در حال از دست دادن محموله های خود بود و بیشتر از آن که به یک میراث ادامه دار بدل شود، در حال تبدیل شدن به یک داستانی تاریخی در ذهن بازی بازها بود.
ژانر ترس پس از رشد جرقه وار خود مجدداً به طور آشکار رو به افول گراییده بود.حتی عنوان Dead Space که جدیدترین سلطان ژانر ترس برای بقا بود، اقبال و جذابیت خود را از دست داد، که شاید دلیلش قرار گرفتن بیشتر نسخه سوم این بازی بر محوریت ژانر اکشن بود که برای جای دادن ریزتراکنش ها (microtransaction ها(، فرمول آن را پاره پاره کرد. این کار Dead Space 3 را به هیچ روی یک بازی بد نساخت، اما بخاطر رخ دادن عمده داستان بازی در مقر تحقیقاتی واقع در یک کره یخبندان، احساس ترس و وحشت ناشی از قرار گرفتن در مکان های بسته را از آن بازی گرفت (این عنوان تاکنون بزرگترین تایید و قرابت این سری به فیلم The Thing ساخته جان کارپنتر می باشد). این که تقریباً سه سال از انتشار بازی گذشته و هنوز شایعاتی در مورد نسخه دیگر آن می شنویم حکایت از آن دارد که کمپانی EA احساس می کند که بازی با پیش بینی های فروش مطابقت ندارد و به همین خاطر دارد تلاش می کند که این سری را به جایگاه شایسته خود برگرداند. بدین صورت یک سری ترسناک دیگر به سرعت در زمان محو شد. اما خوشبختانه یک بازی با تم ترس با پشتوانه مالی بزرگ با برندی جدید در راه بود؛ عنوانی که تحسین منتقدین را درسطحی وسیع برانگیخت و بیرق ژانر وحشت روایی-داستانی را به دست گرفت. جالب این که این عنوان از سوی سازندگان بازی Crash Bandicoot عرضه شد.
Dead Space 3
عنوان The Last of US فقط به خاطر هیولاهای دهشتناک خود که فرم جهش یافته ای از قارچ های کوردیسپس (Cordyceps) بودند یک بازی ترسناک نبود، بلکه به این خاطر ترسناک بود که سمت زشت را به انسانیت نشان می داد. به دلیل این که در طول پنج یا شش سال گذشته شاهد تعداد زیاد گونه های مختلف بازی بوده ایم که موضوع آخرالزمان را دستخوش خود قرار می دهند، این موضوع در حال حاضر به موضوعی خسته کننده تبدیل شده است، اما The Last of Us عنوان نادری بود که با تاثیر خود بر افراد، چگونگی از پا در آوردن آنان، و کندن پوست آنان، به شیوه ای متفاوت به این موضوع پرداخت. The Last of US با الهام گرفتن از رمان غم افزای «جاده» (The Road) نوشته کورمک مک کارتی، ما را به امریکایی می برد که از دیرباز مورد تجاوز افراد مبتلا به بیماری و طبیعت قرار گرفته است؛ جایی که زنده ماندن، مزیت و حق نهایی ای است که هیچکس در واقع نمی تواند قدر آن را بداند و آن را درک کند. در این بازی لحظه های زیبا و قشنگی وجود دارد که تسلی بخش هستند، اما دانستن این که در هرلحظه در گوشه ای چیزی بسیار مهیب وجود دارد، آن لحظات را به تاراج می برد. کمپانی ناتی داگ قطعا با ارائه The Last of US به اوج خود رسید چرا که بازی ای عرضه کرد که به راستی به اندازه Silent Hill ترسناک روانی بود و در ژانر ترس برای بقا هم با بهترین های این ژانر یارای رقابت داشت. این بازی بخاطر دلاوری در روایت داستان و بسیاری فاکتورهای دیگر، به عنوان یک لحظه شاخص و تعیین کننده در صنعت گیمینگ قرار گرفت، اما تقریباً به عنوان یک بازی ژانر ترس مورد چشم پوشی قرار گرفت. با این حال این بازی قطعاً در چندین سطح در زمره یکی از درگیرکننده ترین بازی ها جای می گیرد. این بازی به مثابه آخرین قسمت از داستان ژانر ترس در کنسول PS3 بود، و پس از آن کتاب این ژانر در این کنسول بسته شد و ما را آماده تجربه جلد بعدی کرد.
کنسول PS4 کار خود را با تمرکز بر عناوین مستقل، به عنوان یکی از استراتژی های کلیدی، شروع کرد. این موضوع باعث شد تا جایی که به ژانر ترس مربوط می شد آن را محدود کند. علیرغم این که PC در حال تبدیل به یک منبع به طور فزاینده غنی از عناوین ترسناک مستقل بود، و عناوینی نظیر Slenderman و Amnesia پیشگام بازی ها بودند، تا قبل از عرضه Outlast توسط کمپانی Redbarrel عنوان قابل به عرضی ارائه نشد. Outlast یک عنوان اول شخص بود که در آن شما نقش یک گزارشگر را داشتید که از رازهای آزمایش های فاسد یک بیمارستان روانی پرده بر میدارد. در این بازی همانند Slenderman و Amnesia شما در برابر ترس هایی که انتظار شما را می کشیدند کاملاً بی دفاع بودید، به عبارت دیگر بهترین گزینه برای شما فرار و پنهان شدن بود. در این بازی هر زمان که دشمین ظاهر می شد، ترس و وحشتی طاقت فرسا را تجربه می کردید و این را باید مرهون همان احساس بیچارگی و در ماندگی دانست. تنها مشکلی که می توان به این سبک ترس وارد دانست این است که پس از مدتی تا حدی تکراری می شود. Outlast بازی را خلاصه کرد تا بدین ترتیب تا حد ممکن از این مشکل اجتناب شود اما با این وجود تا حدی دچار آن شده بود. با تمام این ها، این بازی اقدامی جالب توجه در این ژانر بود اما دقیقاً به عنوان یک زمین پرورش برای تغییر این ژانر عمل نکرد. سایر عناوین قابل ذکر در طول این دوره شامل Lone Survivor و Daylight می شود. بازی Lone Survivor توانست به طور کاملا تاثیرگذار، جو غم افزا و اضطراب آور Silent Hill را در قالب فرمت دو بعدی 16 بیتی به پیش ببرد. Daylight هم علیرغم این که بر مبنای فرضیه خوب القای ترس به واسطه نگاه کردن/نکردن به چیزها قرار داشت، نسبت به سایر بازی های فوق الذکر، لذت بسیار کمتری از بازی را به گیمر هدیه می داد.
Outlast
نخستین سال عمر PS4 به سالی پربار برای عناوین ترسناک جدید بدل شد. علاوه بر عناوین مستقلی که در بالا ذکر کردیم، کمپانی Creative Assembly در بازی Alien Isolation استفاده موثری از موضوع موجود فضایی کرد. در این بازی شاهد دختر فردی به نام ریپلی هستیم که توسط یک موجود فضایی به نام زنومورف (xenomorph) در ایستگاه فضایی گیر کرده است. داستان این بازی سرانجامی تفکرشده داشت و نشان داد که ژانر ترس نوین که از سوی شرکت های بزرگ ارائه می شود نیازی ندارد که با اسلحه ها و مواد انفجاری مورد سنجش قرار گیرد. در موقعیتی دیگر، شینجی میکامی، رییس پوشالی نخستین نسخه Resident Evil، با بازی The Evil Within به ژانر ترس برای بقا بازگشت. جدیدترین بازی میکامی پژواک بزرگی بود از تاریخچه فرنچایز Resident Evil، و در عین حال سقلمه ای بود بر ترس روانی. این بازی تا حدودی تلاشی بود در جهت مدرن سازی فرمول این ژانر، اما بیشتر به عنوان یک یادآور دلسردکننده از فر و شکوه سابق عمل کرد. این بازی های ترسناک که همگی با بودجه های کلانی ساخته شدند باعث ترقی مجدد ژانر ترس شدند، اما حتی جزو بزرگترین و مهمترین عناوین ترسناک این سال ها محسوب نمی شدند.
در طول نمایشگاه E3 2014، کمپانی سونی تصادفاً یک بازی قبلاً ناشناخته به نام P.T. را مورد ذکر قرار داد و از وجود دمویی از آن بر روی بازار شبکه پلی استیشن خبر داد. این دمو تا چندی پیش از بازار شبکه پلی استیشن به طور رایگان قابل دریافت بود. این دمو از یک راهرو تشکیل شده است که در اطراف یک کوریدور می چرخد و برای این که حلقه بعدی تا حدی تغییر کند می بایست معماهایی ناپیدا و نامفهوم را حل کنید. در عین رخداد این اتفاقات، چیزهایی واقعاً اضطراب آور نیز در حال وقوع هستند. این بازی یک تکه واقعا ترسناک و مضطرب کننده از ژانر وحشت است، و با هر قدمی که در آن کوریدور دیوانه کننده بر می دارید یک احساس دائمی از ترس را تجربه می نمایید. چند ساعت پس از انتشار این دمو، یکی از کاربران Twitch موفق شد معمای جهنمی این دمو را به پایان برساند و فیلم بازی خود را به طور مستقیم به اشتراک بگذارد. در پایان این بازی، او و مخاطبان شاهد یک کاتسین (cutscene) بودند که پرده از شخصیت نورمن ریدوس، بازیگر اصلی قبلاً ندیده شده بازی The Walking Dead بر می دارد، و سپس با شروع موسیقی بازی نام دست اندرکاران بازی به نمایش در می آید.
تصویری از دموی P.T.
این دمو، که از ناکجا آباد رسیده بود، صرفاً تیزری بود برای بازی جدید Silent Hill با نام کامل Silent Hills که با سرپرستی فیلم ساز معروف «ژیلرمو دل تورو» و همکاری مغز متفکر فرنچایز Metal Gear Solid یعنی هیدئو کوجیما ساخته شده بود. با این تیزر، Silent Hill به طور ناگهانی دوباره خودش را نشان داد و بخاطر احتمالاتی که این تیم رویایی می توانستند ایجاد کنند، هیجان دوباره ای بین مخاطبین شکل گرفت. با آغاز سال 2015 جایگاه کوجیما در شرکت کونامی مورد تهدید واقع شد، پروژه کنسل شد و فقط یک تاریخ غمگین از آن بر جای مانده. این کار نه تنها باعث شد که P.T. به گام مهمی در میراث ژانر ترس بازی های رایانه ای تبدیل نشود، بلکه با توجه به پایین کشیده شدن این دمو از صفحه بازار پلی استیشن توسط کونامی، هشداری بود در مورد شکنندگی بازی های دیجیتال.
ژانر ترس به رونق خود در این سال ادامه می دهد و به نظر می رسد که آینده ی قابل اطمینانی هم داشته باشد. شرکت GameCube با ارائه یک بازی بازسازی شده از نخستین قسمت Resident Evil، این فرنچایز را به ریشه های خود برگرداند؛ بازی ای که گیمرها خیلی انتظارش را کشیدند تا بتوانند آن را بر روی کنسول های جدید خود تجربه کنند. انتشار سری آراسته Revelations 2 هم این حرکت کمپانی GamesCube را تکمیل کرد. Until Dawn یک بازی ترسناک بازارشکن بود و ضربه ای مهلک حساب می شد، در حالی که عناوین مستقلی نظیر SOMA و Vanishing of Ethan Carter فرم هایی فکرشده تر و برانگیزاننده تری از هیجانات ترس را فراهم کردند. سپس در افقی نویدبخش، شرکت Kickstarter کارزاری راه انداخت به نام «جمعه روز 13» (Friday the 13th). بازیکنان در این کارزار یا باید نقش جیسون وورهیز را بازی کنند یا نقش یکی از قربانی های بالقوه او را. سپس شاهد معرفی VR بودیم، که قول آن را داده که با استغراق کامل بازی باز در وحشت، ژانر ترس را به سطحی بالاتر ترفیع دهد.
Friday the 13th: The Game
بیست سال گذشته برای بازی های ترسناک صنعت بازی های رایانه ای شبیه سوار شدن به یک ترن هوایی بود، همانند خود وورهیز، چرا که هر زمان که به نظر می رسید این ژانر در لبه مرگ قرار دارد، مجدداً بلند شد تا ترس را به مخاطبان جدیدی القا کند. مشکل بتوان تغییرات رادیکالی که ممکن است در این ژانر و در بیست سال پس از ارائه VR رخ دهد را درک کرد. آیا هنوز قرار است فرنچایز Resident Evil برای سال های سال یک بازیگر عمده باقی بماند؟ آیا واقعاً عمر Silent Hill به اتمام رسید؟ کدام فرنچایزهای جدید در ژانر ترس به نمادهایی از این ژانر در عصر حاضر بدل خواهند شد؟ هنوز برای جواب دادن به این سوال ها خیلی زود است و شاید جوابشان وقتی پیدا شود که کمترین انتظارشان را دارید.
نظرات