انتخاب برترین بازی سال 2018 | معرفی برندگان جوایز ویژه
بالاخره روز موعود فرا رسید. روز معرفی برندگان جوایز ویژه در بخش معرفی بهترین بازی سال 2018 از دید بازیمگ! در قسمت قبلی مقالهی (انتخاب بهترین بازی سال 2018 | Bazimag GOTY 2018) به معرفی نامزدهای بهترین بازی سال و معرفی نامزدهای بخشهای ویژه پرداختیم و خدا را شاکریم که مورد استقابل شما عزیزان قرار گرفت. بنا به قول و قراری که داشتیم، به بخش دوم مقالهی معرفی بهترین بازی سال 2018 با عنوان اعلام برندگان جوایز ویژه رسیدیم. همراه بازیمگ باشید.
توجه: برندهی هر بخش با رنگ قرمز مشخص شده است.
- Red Dead Redemption 2
- God of War
- Assassin's Creed Odyssey
- Return of Obra Dinn
- Vampyr
ساخت بازیهایی با درون مایهی اساطیری تاریخی، پروسه دشواری است که نیاز به توجه و حوصله بسیار زیادی دارد. داستانپردازان این دسته از بازیها، باید مدت زیادی را صرف مطالعه راجع به تاریخ و افسانههایی کنند که میخواهند داستان بازیشان را با توجه به آنها رقم بزنند. بازی God of War در میتولوژی نورس جریان دارد و وقتی با عملکرد خیره کننده سانتا مونیکا در پرداختن به افسانههای اساطیر اسکاندیناوی روبهرو میشویم، پی به داستان شگفتانگیز این بازی که ریشههای بسیار محکمی را در میتولوژی نورس دوانده است، میبریم. بازی با هوش بسیار بالایی، کریتوس را به عنوان یک عنصر خارجی و غریبه، وارد این جهان اساطیری میکند و سپس با درگیر کردن او با قسمتهای مختلف این جهان، داستانش را رو به جلو حرکت میدهد. داستان بازی God of War و افسانههایی که در آن میشنویم، کاملا طبق افسانههای اسکاندیناوی شکل نگرفتهاند و این موضوع، مهمترین نقطه قوت بازی God of War از حیث داستانپردازی است. نویسندگان این بازی با احترام به افسانههای نورس، داستان خود را با در هم آمیختن افسانهها و ایدههای خود نوشتهاند و نتیجه، افسانه جدیدی است که سانتا مونیکا آن را خلق کرده و کریتوس و آترئوس در مرکز آن قرار گرفتهاند. بازی نه صرفا از راه دیالوگها و کاتسینهایش، بلکه با استفاده هوشمندانه از کتیبهها و دستنوشتههای قدیمی و همچنین نقشنگاریهای بزرگ و کوچکی که در جاهای مختلف بازی مشاهده میکنیم، به افسانه خود پر و بال میدهد و در نهایت، بهترین روایت داستانی در دنیای بازیهای ویدئویی در سال 2018 را خلق میکند.
به قلم: محمد مراقی
- Red Dead Redemption 2
- Celeste
- Return of Obra Din
- God of War
- Vampyr
سانتا مونیکا پس از اینکه تمام یونان و خدایانش را به خاک و خون کشید، به سراغ نورس و افسانههای بسیار جذابش در نواحی شمالی یونان رفت. سری God of War را همیشه با محیطهای تاریک و درآمیخته با آتش و خونش میشناختیم؛ اما این بار همه چیز رنگ و لعاب جدیدی به خود گرفته بود. نورس و ریلمهای مختلفی که در بازی به آنها سفر میکنیم، یکی از رنگارنگترین و زیباترین محیطهایی هستند که میشد در نسخه جدیدی از God of War به آنها مراجعه کرد. از جنگلهای رنگارنگ و پر از گل و حیوانات سحرآمیز در میدگارد و محیطهای جادویی و شگفتانگیز الفهایم گرفته، تا محیط سرد و یخ زده شمال میدگارد و هلهایمی که پر شده بود از طوفانهای یخی با آن تم سرد و منجمدش. فقط کافی بود کریتوس یک دروازه جدید را با دستانش باز کند تا در پشت آن، یک دنیای کاملا جدید و متفاوت را مشاهده کنیم. به لطف گرافیکهای هنری و همچنین عملکرد خارقالعاده سانتا مونیکا از حیث فنی، محیطهای بازی God of War به یکی از تاثیرگذارترین اتمسفرها در دنیای بازیهای ویدیویی تبدیل شدهاند. نورپردازیها، افکتهای تصویری، توجه چشمگیر به جزئیات و مهمتر از همه، داستانپردازیهای افسانهای بازی با استفاده از نقشنگارههایش برروی دیوارها و معابد مختلف، از جمله مواردی هستند که اتسمفری درگیرکننده و پویا به بازی God of War بخشیدهاند و باعث شدهاند هماکنون آن را برنده بخش بهترین اتسمفر سال 2018 در دنیای بازیهای ویدیویی بدانیم.
به قلم: محمد مراقی
- Roger Clark as Arthur Morgan - Red Dead Redemption 2
- Christopher Judge as Kratos - God of War
- Alastair Duncan as Mimir - God of War
- Yuri Lowenthal as Peter Parker - Spider-Man
- Bryan Dechart as Connor - Detriot Become Human
برای من صحبت کردن از کاراکتر Arthur Morgan و ویژگیهای شخصیتیاش کاری بسیار مشکل است، زیرا هر بار خاطراتی که از این کاراکتر دارم در ذهنم نقش میبندند، احساسات بر حال من غلبه کرده و بغضی سرد گلویم را فشار میدهد. آرتور مورگان برای من جزو آن دسته از شخصیتهای واقعگرای خاکستری است که نمونه آن را در بازیهای ویدیویی کمتر مشاهده کردهایم، شخصیتی که برای من یادآور خاطرات Thomas Angelo از مافیا است. میتوان به جرات گفت که صداپیشههای این دو کاراکتر یکی از بزرگترین دلایل تبدیل شدن آنها به شخصیتهای فراموش نشدنی دنیای بازیهای ویدیویی هستند. انتخاب راجر کلارک به عنوان صداپیشه آرتور حرکتی بسیار هوشمندانه از جانب راکستار بود؛ بازیگری با استعداد که کمتر شناخته شده، توان این را داشت که شخصیت جدید و متفاوت آرتور را زنده و باورپذیر کند. صدایی گرم و صمیمی که با لهجه نسبتا غلیظ آمریکای غربی گره میخورد تا دیالوگهای زیرکانه بازی را به اثرگذارترین شکل ممکن بیان کند. صلابت صدای آرتور وقتی که بلند فریاد میکشد: "Out of the Damn Way"، صمیمیمت و مهربانیاش زمانی که با Jack همصحبت میشود و آشفتگی و نگرانیاش هنگامی که بار زندگی بر دوشش سنگین میشود را میتوان به راحتی در صدای راجر حس کرد. راجر کلارک توانسته با مهارتی مثال زدنی، کاراکتری منحصربفرد را به تصویر بکشد که در دنیای خود دیگر مکانی برایش وجود ندارد؛ کاراکتری که اسیر زمان و مکان شده است و به جز تلاش برای رسیدن به رستگاری، راه دیگری ندارد.
به قلم: حمیدرضا قانعی
- Celeste
- Detriot Become Human
- Red Dead Redemption 2
- Assassin's Creed Odyssey
- God of War
تا قبل از عرضهی آخرین نسخه از سری God of War، موسیقی متن این بازی در تمام نسخهها، قالبی مشابه به هم داشت. قالبی اساطیری که نوای آشنایی را با شنیدن God of War در ذهن دوستداران این سری زمزمه میکرد. اما در آخرین نسخه، تغییرات شگرفی ایجاد شد. کریتوس بدنبال انتقام از خدایان یونان نبود و حالا مسئولیتی به مراتب مهمتر و دشوارتر را بر عهده داشت. مسئولیت یک پدر! خشونت همه چیز نبود و حالا تفکر و تعقل هم در رفتار این اسپارتان پیر و پدر نابلد دیده میشد. دیگر موسیقی حماسی صرف، پاسخگوی لحظات حساس بین پدر و پسر نبود و به شکل دیگری از موسیقی متن نیاز بود و اینبار چه زیبا و فوق العاده این تغییر اتفاق افتاد. موسیقی متن آخرین شماره از خدای جنگ به همان خوبی است که انتظارش را دارید. در لحظات حماسی همراه خشونت محض کریتوس میشود و در نقاط اوج داستان، تاثیر موقعیت را دوچندان میکند. غم از دست دادن مادر (همسر) را به عمق جان مخاطب نفوذ میدهد و ایجاد خلاء در رابطهی پدر و فرزند را برجسته میکند. موسیقی بقدری خوب است که میتوان ساعتها به نجوای بی کلام آن گوش داد و با یادآوری ماجراجویی گذشته محظوظ گردید.
به قلم: قاسم ممتاز
- Kratos - God of War
- Arthur Morgan - Red Dead Redemption 2
- Peter Parker - Spider-Man
- Connor - Detroit Become Human
آرتور مورگان یک قهرمان نیست؛ یک خدا، نجات دهنده یا یک مامور حرفهای نیست. او قصد ندارد دنیا را از دست نیروهای اهریمنی نجات دهد یا با یک ستمگر مبارزه کند و یا نمیخواهد صلح و آرامش را به دنیا بازگرداند. او حتی زرنگ نیست و تیپ و قیافه آنچنانی هم ندارد و بدرد قهرمان بودن نمیخورد! او فقط یک پیرمرد کهنه کار است که هیچ چیز بجز دسته جنایتکاری که به آنها میگوید خانواده، برایش اهمیت ندارد. پیرمردی که زور و بازوی گروه به حساب میآید و هرجا که نیاز به ایجاد رعب و وحشت یا زورگویی باشد، بی چون و چرا وارد عمل میشود؛ با وجود اینکه آرتور حد و مرزهایی دارد و دست به هر کاری نمیزند، اما باز هم یک جنایتکار خطرناک است که نمیداند تبعیت کورکورانه او را به دردسر خواهد انداخت.
کم پیش میآید چنین شخصیتهایی به عنوان پروتاگونیست یک بازی انتخاب شوند. اما این فقط قدرت بدنی یا ابهت آرتور نیست که او را به یک پروتاگونیست بی نظیر تبدیل میکند؛ به تصویر کشیدن این پروتاگونیست نیز، به قدری زیبا انجام شده که این شخصیت منفی را برای مخاطب دوست داشتنی میکند و باعث میشود که ارتباط برقرار کردن با او به امری آسان تبدیل شود. علاوه بر آن، در طول بازی مخاطب هیچگاه احساس نمیکند که یک شخصیت مجازی روبهروی او قرار دارد، بلکه یک شخصیت واقعی و زنده را میبیند؛ دفترچه خاطرات آرتور، طرز صحبت کردن او با اطرافیانش و حرفهایی که به آنها میزند، چیزهایی که گاهی اوقات زیر لب با خودش میگوید، رفتار و کردارش یا حتی اتفاقاتی که در طول بازی برای او میافتد و مسلما صداپیشگی عالی راجر کلارک، و بسیاری از جزئیات دیگر کمک میکنند تا آرتور مورگان به یکی از قابل باورترین، جذابترین و بهترین شخصیتهایی که تا به حال خلق شده تبدیل شود.
به قلم: مهدی افتخاری
- Mimir - God of War
- Atreus - God of War
- Your Teammate - A Way Out
- Sokrates - Assassin's Creed Odyssey
- Sadie Adler - Red Dead Redemption 2
کریتوس، شخصیت اصلی محبوب سری بازیهای God of War، از همان ابتدا به تنهایی کارهایش را انجام میداد و هیچوقت، حتی هنگام مواجهه با بزرگترین چالشهای عمرش، به کمک هیچ احد و ناسی نیاز نداشته است. اما سانتا مونیکا تصمیم میگیرد در جریانات بازی God of War جدیدش، یک همراه برای او در نظر بگیرد. همراهی که از قضا، پسرش است و باید طی ماجراجوییشان، چیزهای زیادی را به او آموزش دهد. از روشی برای کنترل خشم در مواقع حساس گرفته تا آموزش تیراندازی با کمان. کریتوس شاید بهترین معلم دنیا نباشد، اما بهترین معلمی است که میتواند آرترئوس را به عنوان یک خدای جدید آموزش دهد. خدایی که اصلا بعید نیست یک روز شخصیت اصلی آینده سری God of War تبدیل شود و به کنترل آن بپردازیم. آن موقع است که متوجه اهمیت بسیار زیاد پیشزمینهای که این بازی برای آترئوس تدارک دیده است میشویم. عملکرد بسیار خوب آترئوس به عنوان یک کاراکتر فرعی ایدهآل، تنها از حیث داستانی سنجیده نشده؛ بلکه امکاناتی که او حین مبارزات در اختیار کریتوس قرار میدهد هم از اهمیت بالایی برخوردارند. میتوانید با ارتقای قابلیتهای کمان و مبارزه از نزدیک آترئوس در منوی ارتقای بازی، توانایی آن را افزایش دهید و آن را به همراه قدرتمندتری تبدیل کنید که در شرایط سخت، کمک بسیاری به شما میرساند. همه این موارد در کنار شخصیت پردازی فوقالعاده این کاراکتر، باعث شدهاند آترئوس را بهترین کاراکتر فرعی دنیای بازیهای ویدئویی در سال 2018 بدانیم.
به قلم: محمد مراقی
- God of War
- Red Dead Redemption 2
- Spider-Man
- Forza Horizon 4
- Battlefield V
بازی God of War یکی از بهترین بازیهای امسال بود و بهترین بودنش را، حتی از حیث فنی هم ثابت میکند. اولین نکته در رابطه با قدرت فنی بازی God of War، بر میگردد به تکپلان بودن کل بازی. به طوری که شما از ابتدا تا انتهای بازی را در قالب تنها یک سکانس مشاهده میکنید. از همین رو تمام بازی، بدون لحظهای به نمایش درآمدن صفحه لودینگ، جریان پیدا میکند و حتی ورود به محیطهای بزرگ و جابجایی بین ریلمها هم نمیتواند مانع این امر شود. از سویی دیگر، باوجود کیفیت و جزئیات گرافیکی بازی God of War، ایرادات فنی و گرافیکی در پایینترین حد ممکن خود قرار گرفتهاند. کمتر کسی در طول تجربهاش از این بازی، باگ آزاردهندهای یا حتی گلیچهای کوچک و بیتاثیر را مشاهده کرده است. فیزیک اشیا در بهترین سطح کیفی قرار گرفته و انیمیشنهای مختلف، یکی پس از دیگری، کاملا روان و بدون نقص به اجرا در میآیند و بازی در پولیششدهترین حالت ممکنش، به نمایش میگذارند. بازی God of War را باید یکی از باارزشترین دستاوردهای فنی و تکنیکی صنعت بازیسازی در طول سالهای اخیر دانست.
به قلم: محمد مراقی
- God of War
- Red Dead Redemption 2
- Ni No Kuni 2
- Assassin's Creed Odyssey
- Spyro: Reignited Trilogy
بازی Assassin's Creed Odyssey با جلوههای هنری و بصری بینظیر خود، امکان تجربهای زیبا و شگفتانگیز در دوران یونان باستان را به ارمغان آورد. از صحنههای فوقالعاده طلوع خورشید گرفته تا بازتاب پرتوهای نور آن بر دریای مدیترانه، از درختان سرسبز و مناظر پرشکوه طبیعت یونان گرفته تا بازارهای شلوغ شهر آتن؛ همه و همه از نمونههای کوچک و بینظیر از قدرت و نبوغ طراحان یوبیسافت است. حتی دقت و ظرافت کار سازندگان را در طراحی لباسها و خانههای یونانیان باستان میتوان دید که در ساختشان وسواس زیادی به کار رفتهاست. باور کنید دیدن چهرهی سقراط با آن جزئیات و طراحی زیبایش هوش از سرتان میبرد. باور کنید اگر نبوغ طراحان و سازندگان بازی نبود؛ شاید کسندرا با آن ژستها، قیافهها و لباسهاش تا این حد دوستداشتنی نمیشد. شاید دریا زلال و شفاف، درختان سرسبز و باطراوت و کوهها با صلابت و استوار نبودند. همهی این شایدها را بگذارید به پای طراحی بصری و هنری فوقالعاده بازی و دسترنج سازندگان هم شد Assassin's Creed Odyssey که یکی از چشمنوازترین، پرجزئیاتترین و دقیقترین نمونههای مجازی یونان باستان است.
به قلم: محمد جواد فرج اللهی
- Fallout 76
- Sea of Thieves
- Shadow of the Tomb Raider
- Darksiders 3
- We Happy Few
کمپانی بتسدا همواره یکی از بیحاشیهترین و همچنین محبوبترینهای صنعت بازیسازی بوده است. توجه مثال زدنی او به توسعه بازیهای تکنفره آفلاین و خلق تجربههای داستانی در دنیای بازیهای ویدئویی، همیشه از جمله ویژگیهای خوب این کمپانی بوده که موجب جذب بسیاری از طرفداران حال حاضرش شده است. بتسدا هنگامی توانست ناامیدکنندهترین رویداد دنیای بازیها در سال 2018 را رقم بزند که تصمیم گرفت یک بازی کاملا آنلاین با محوریت همکاریهای بازیکنان در دنیایی پسا-آخرالزمانی تولید و منتشر کند. نتیجه، تجربهای پر از ایراد و ضعف به نام Fallout 76 بود که به یک لکه ننگ در کارنامه درخشان بتسدا تبدیل شده است. دنیای Falloutهای قبلی به خودی خود بسیار بیروح بود و به اندازه کافی توانسته بود جهانی خالی از سکنه را با ایجاد اتمسفری چرکین اما گیرا، خلق کند. اما جهان بازی Fallout 76 با اینکه بسیار رنگارنگتر از گذشته هم شده است، از آنجایی که هیچ NPC در آن به چشم نمیخورد، لقب فاجعهبارترین دنیای ساخته شده توسط استودیوهای بتسدا را به خود میگیرد. همین که بتسدا تصمیم گرفته است یک بازی تماما آنلاین و چند نفره بسازد، به اندازه کافی ناامیدکننده است تا نیازی به توضیح جزئیات بازی Fallout 76 نباشد. شاید اگر استودیویی خارج از سلطه بتسدا، با ایدههای ارجینال خود دست به ساخت عنوانی مشابه میزد، تا این اندازه آزاردهنده و ناامیدکننده نمیبود؛ اما به یدک کشاندن نام محبوب و پیشینه درخشان سری Fallout توسط Fallout 76، مهمی است که آن را به ناامیدکنندهترین بازی سال 2018 تبدیل میکند.
به قلم: محمد مراقی
- Celeste
- Dead Cells
- Return of Obra Din
- The Messenger
- Overcooked 2
Return of the Obra Dinn یک عنوان ساده اما بسیار ارزشمند است؛ این بازی نه فقط یکی از بهترین عناوین سال 2018، بلکه یکی از بهترین عناوین مستقلی است که تا به حال خلق شده؛ دلیلش این است که تمامی بخشهای مختلف بازی چیزهای جدیدی را ارائه میدهند، چیزهایی که قبلا در دیگر بازیهای مستقل دیده نشده. داستان بازی با یک روایت منحصر به فرد توجه بازیکن را به خود جلب کرده و تا آخرین لحظه او را کنجکاو نگه میدارد. گیم پلی به کمک المانهای جالب و چندین ایده ناب(که مهمترینشان ساعت جیبی شما یا Memento Mortem است) بازیکن را جذب خود میکند. گرافیک بازی، محیط و اتمسفر بی نظیری را به وجود میآورد که برازنده یک عنوان رمز آلود است و همچنین حس عجیب و فوق العادهای را به بازیکن میدهد. حتی موسیقیها با وجود ساده بودن، در انتقال حس به مخاطب کم نمیآورند و جذابیت بازی را افزایش میدهند.
Return of the Obra Dinn یک بازی مستقل اعتیاد آور نیست، در عوض یک اثر زیبا، معنی دار و درگیر کننده است که بین عناوین مستقل همتا ندارد. و نکته جالب اینجاست که این اثر فقط توسط یک نفر ساخته شده است؛ بله، لوکاس پوپ سازنده عنوان Papers Please، دوباره ثابت کرد که در ساخت عناوین مستقل استعداد خاصی دارد.
امسال بازیهای مستقل بسیار خوبی را تجربه کردیم، Celeste، The Gardens Between و یا Forgotton Anne؛ اما عنوانی که در این میان واقعا میدرخشد، Return of the Obra Dinn است، چرا که تجربهای کاملا متفاوت و خارق العاده را به ما ارئه کرد.
به قلم: مهدی افتخاری
- Super Smash Bros. Ultimate
- Spider-Man
- God of War
- Forza Horizon 4
- Into the Breach
دیدی بعضی وقتها یه بازی جدید برای یه کنسول میاد و همهجا دارن در موردش حرف میزنن؟ تو هم اخبار و مطالب بازیو دنبال میکنی ولی وقتی میبینی که بازی انحصاری یه کنسوله خاصه و تو اون کنسولو نداری، انگار یه سطل آب سرد ریختن روی سرت؟ اولش دلسرد میشی و دیگ سراغ بازیو نمیگیری. یکم بعدتر میبینی که بعضی دوستات، بعضیجاها خبرا و موضوعات جالبی از بازی میزارن و تو طاقتت به سر میاد و با کلی ذوق و شوق میشینی پای حرفاشون؟ بعدشم میری یوتوب یا آپارات همهی ویدیوهای بازی رو نگاه میکنی و کلی حسرت میخوری که چرا دستت به بازی نمیرسه؟ خیلی حس بدیه. بعدش فکرت خرید کنسول به سرت میزنه. اینجا دوتا مساله پیش میاد. یا کنسولو میخری و تو هم مثل بقیه میشینی از این بازی فوقالعاده لذت میبری و یا اینکه پول نداری و مجبوری توی حسرت بمونی. (نگران نباش! ما هم اینطوری هستیم!)
اما در هر صورت تو میدونی که این بازی شاهکاره و ارزششو داره به خاطرش یک کنسول بخری. این بازی انقدر خوبه که میشه شب و روز در موردش فکر کرد! اینقدر خوبه که همه مطالبشو بخونی و داستاناشو دنبال کنی. حالا بیایید به بازیهای امسال نگاه کنیم. به نظر خودتون کدوم بازی بود که کسایی که شرایط بازی کردنشو نداشتن، بیشتر از همه حسرتشو خوردن؟ کدوم بازی بود که خیلیا رو مجبور کرد یه کنسول جدید بخرن؟ کدوم بازی بود که وقتی اومد خبراش همه جا پخش شد؟
آفرین. God of War. ( اگه پیشت بودم و بازی Super Smash رو حدس زده بودی میزدمت!) بازی God of War یه انحصاری نابی بود که خیلیها رو به نسل هشتم برگردوند! اون گیمرای قدیمی منظورمو میگیرن چی میگم. خیلیها این نسل کامپیوتر داشتن و فکر خرید کنسول از سرشون گذشتهبود. حتی بازیهای مثل انچارتد 4 یا هورایزن هم نظرشونو برای خرید یک کنسول جدید جلب نکردهبود. ولی وقتی که گاد جدید با تریلر وحشتانک خوبش معرفی شد و چهره پر ابهت کریتوس رو دیدن، گفتن:« اهان. اینه! حالا وقتشه یک کنسول جدید بخریم!»
عنوان God of War از اون بازیهایی هست که با هویت پلیاستیشن پیوند خورده و هیچوقت ازش جدا نمیشه! God of War از اون بازیهایی هست که حسرت به دل خیلیها میزاره. از اون بازیهایی هست که خیلیها رو مجبور به خرید یک کنسول جدید میکنه. از اون بازیهایی هست که خیلیها بدون اینکه تجربه کرده باشنش، داستانشو کامل میدونن! بله God of War از این بازیهاست و امسال هم بدون شک با اقتدار لایق جایزه بهترین بازی انحصاری هست!
اصلا امسال که نه، وقتی به کل کارنامه نسل هشتم نگاه کنی و شاهکارهاشو بشمری، در کنار ویچر، بلادبورن، متالگیر، رد دد، زلدا و پرسونا، گاد آو وار هم به ذهنت میاد و با لبخند میگی اره، این نسل اونقدرا هم بد نبود!
به قلم: محمد جواد فرج اللهی
- Fortnite
- Warframe
- No Man's Sky
- Pokémon GO
- Destiny 2
میتوان گفت بازی وارفریم که در سال 2013 و ابتدا برای PC عرضه شده بود، بهترین مثال از رشد همه جانبهی یک بازی در طول زمان است. Digital Extremes، سازندهی Warframe که سابقهی ساخت عناوینی چون سری Unreal و The Darkness II را در کارنامه دارد، در سال 2018 دو بستهی بهروزرسان بزرگ برای عنوان تیراندازی سومشخص و البته رایگان (Free-to-play) خود با نامهای The Sacrifice و Fortuna عرضه کرد. وارفریم علاوه بر سه پلتفرم اصلی، هماکنون بر روی کنسول سوییچ نیز قابل بازی است.
وقتی میگوییم رشد همهجانبه، منظور تنها اضافه شدن مراحل، محیط و آیتمهای جدید به بازی نیست. برای در نظر گرفتن چنین حجمی از رشد باید نسخهی سال 2018 Warframe را با بازی اصلی که در سال 2013 عرضه شد مقایسه کرد. Digital Extremes با آپدیتهای مدوام خود بازی را به طور کامل تغییر داده است. منظور از تغییر اضافه شدن آیتم یا نقشهی جدید به بازی نیست بلکه صحبت از مدها و حتی مکانیکهای جدید نیز در میان است. میزان رشد بازی به حدی است که Digital Extremes میگوید: «تغییر با Warframe عجین شده است.» حدود 38 میلیون بازیکن از این ادعا حمایت خواهند کرد! شاید یکی از دلایل انتخاب شدن Warframe بع عنوان بهترین بازی پشتیبانی شده رایگان بودن آن باشد. اما با در نظر گرفتن این معیار چرا غول بزرگی به نام Fortnite برندهی جایزه نشد؟ شاید دلیل همان پرمخاطب بودن فورتنایت از روز اول باشد. وقتی بازی شما از همان ابتدای عرضه سودآوری عظیمی به همراه داشته باشد قطعا انگیزه برای ادامهی پشتیبانی بسیار بیشتر خواهد بود. در طرف مقابل زمانی که بازیِ رایگان شما در ابتدای راهش با مشکلات فراوانی دستوپنجه نرم کند شاید در دسترسترین گزینهی ممکن ناامید شدن باشد. فارغ از آنکه از نظر نگارنده، Warframe از تمامی ابعاد بازی بسیار ارزشمندتری نسبت به Fortnite است، یک مورد را خارج از حوزهی دید سلیقهی فردی میتوانم بیان کنم و آن تلاش قابل تحسین و بیمانند تیم Digital Extremes در حمایت Warframe است، برسد به دست دوستانمان در بانجی!
به قلم: محمد جواد فرج اللهی
- Ni No Kuni 2
- Valkyria Chronicles 4
- Assassin's Creed Odyssey
- Vampyr
- Kingdom Come: Deliverance
گرافیکی زیبا که که اتمسفری تاریک و مسحور کننده از لندن اوایل قرن بیستم ارائه میدهد، داستانی زیبا با دیالوگهایی به یاد ماندنی و شخصیت پردازی قابل قبول، موسیقی دلهره آور و در عین حال زیبا که از هر نظر با جو رمز آلود و اتمسفر تاریک بازی هماهنگی دارد، همه اینها دست به دست هم دادند تا ومپایر تبدیل به بازی شود که بازیکن را در فضای خودش غرق کرده و تجربه ای لذتبخش برایش فراهم کند. علاوه بر آن Morality system فوق العاده جالب به همراه انتخابهای مختلفی که که تاثیرشان در گیم پلی و داستان کاملا حس میشود از دیگر نکات مثبت این بازی هستند. اما با وجود تمام اینها ومپایر نتوانست توجهی که سزاوارش بود را کسب کند و آنطور که شایسته بود تا مدتها سر زبانها باشد. در واقع دوران اوج بازی به اندازه ساعتهای گیمپلیاش کوتاه بود.
البته بازی ومپایر تماما بدون ایراد نیست و هر از چند گاهی ممکن است با مواردی مواجه شوید که بازی در آنها ضعیف عمل کرده است. شاید وجود همین موارد و انتظار بالایی که از سازندگان آن، استدیو Dontnod Entertainment، برای ساختن بازی بی عیب و نقص، با توجه به بازیهای به یاد ماندنی قبلیشان، وجود داشت باعث شد این بازی تا آنجایی که پتانسیلش را داشت در مرکز توجه قرار نگیرد. به همین دلیل عنوان مظلوم ترین بازی سال در لیستمان به این بازی تعلق گرفته است.
به قلم: مهستی حساس
- Florence
- A Way Out
- Red Dead Redemption 2
- Florence
- Return of the Obra Dinn
عنوان Red Dead Redemption 2 با سیستم تعاملی خود، اگر نگوییم انقلاب، حداقل میتوان گفت تاثیری شگرف بر بازیهای غیرنقشآفرینی گذاشت. شاید تاثیرات این بازی هم اکنون چندان ملموس نباشد، اما در آینده نزدیک قطعا عناوین زیادی با الهام از سیستم تعاملی RDR2، ساخته و پرداخته خواهد شد.
اما منظور ما از سیستم تعامل دقیقا چیست؟
بازیکن در جهان بازی RDR2، میتوانست با دیگر شخصیتها تعاملی مثبت یا منفی داشته باشد. میتوانست یک قاتل خونسرد و بیرحم و یا یک هفتتیرکش با مرام و جوانمرد باشد. بازی با موقعیتهای بیشماری که در مقابلتان قرار میداد، فرصت انتخاب را به بازیکن هدیه میداد. در عین حال جهان بازی هم پویا بوده و به تک تک اعمال بازیکن واکنش نشان میدهد. کوچکترین کارها هم نتیجهی خاص خودشان را دارند. به عنوان مثال وقتی یک هفتتیر جدید میخرید و آن را در غلاف میگذارید، اعضای گنگ به آن واکنش نشان میدهند و خرید تفنگ جدید را به شما تبریک میگویند. وقتی که با زن سابقتان دیدار میکنید، خبرش به همهجا میرسد و باز هم اعضای گنگ به ویژهها، حال و احوال او را زا شما جویا میشوند! حتی وقتی صبحها زود از خواب بیدار شوید و کارهای روزانه کمپ مثل هیزم کندن و یا غذا دادن به حیوانات را انجام دهید، اعضای گنگ شما را میبینند و عکسالعمل مثبتی نشان میدهند و شرافتتان بالا میرود. این سیستم تعاملی کنش و واکنش، در خارج از کمپ نیز برقرار است. اگر در طول مسیر یک فرد درمانده را ببینید و به او کمک کنید، جهان بازی بدون واکنش نخواهد بود. NPCها اعمال شما را به خوبی به حافظه میسپارند و در لحظه مناسب، پاسخ در خور اعمالتان را میدهند. همین فرد درمانده بعدها در شهر اگر شما را ببینید، از آرتور تشکر کرده و به او میگوید که هر چه میخواهد از مغازه بخرد و پولش را حساب خواهد کرد. پویایی جهان بازی به همینجا ختم نمیشود، حتی اگر در حین یک ماموریت شما اسبی را بردارید که متعلق به آرتور نیست، باید آن اسب را بعد از ماموریت برگردانید و اگر اینکار را انجام ندهید، صاحب اسب عمل زشت شما را به عنوان سرقت به یاد خواهد داشت!
آری، منظور ما از سیستم تعامل چنین است و Red Dead Redemption 2 با جهان پویایی که داشت، انتظارات همگان را یک سطح بالاتر برد و استاندارد جدیدی به خصوص برای بازیهای غیرنقشآفرینی به ارمغان آورد. استانداردی که پیروی از آن، برآوردهکردن انتظارات گیمرها و تخطی از آن، عدم توجه سازندگان به جزئیات و بیکیفیتی بازی تلقی خواهد شد! باشد که از این عناوین تاثیرگذار بیشتر ببینیم تا شاهد افزایش هرچه بیشتر کیفیت بازیها باشیم.
به قلم: محمد جواد فرج اللهی
- Red Dead Redemption 2
- God of War
- Return of Obra Din
- A Way Out
- Detroit: Become Human
گاد آو وار در ادامه یک نسل بی توقف از انحصاریهای حماسی پلیاستیشن 4، مثل یک نقطه اوج به تمام معنا هست. بازی که اومده تعریف کنه که یک بازی نسل هشتمی میتونه تا کجا تعریف بشه. از نظر گرافیکی در چه سطحی باشه، از نظر داستانی قدرت متقاعدکنندگی داشته باشه و از نظر کارگردانی، فنی و تکنیکی بهش «لفظ نسل هشتمی» بچسبه.
بله این موضوع درسته که ما کلی بازی با کیفیت داریم که خیلی راحت به عنوان بازی نسل هشتمی مطرح هستن. ولی چندتاشون از فرمول سنتی فراتر میرن؟ فرمول سنتی چیزیه که هر نسل به نسل بعد منتقل شده یعنی بازی نسل ۶ از نظر «گرافیک، دنیا و بزرگی بازی، داستان، تکنولوژی ساخت» سرآمد نسل پنجم بود. یا همین فرمول برای نسل هفت نسبت به نسل شش صادقه. اکثر بازیهای نسل هشتمی هم در همین فرمول جا میگیرن. از نظر گرافیک، دنیا و بزرگی بازی، داستان، تکنولوژی ساخت ... بهتر از بازیهای نسل هفتمی بودن.
کاری که امثال گاد آو وار سانتامونیکا انجام داده، فقط محدود به این فرمول سنتی نیست. این بازی غیر از رعایت فرمول سنتی، یک چیز دیگه داره که انگشتشمار هر جای دیگه میشه پیدا کرد. اون هم مفهوم «بازتعریف» هست.
وقتی گاد او وار ۳ رو با گاد آو وار اورجینال مقایسه میکنم، بازی سوم نسبت به اولی کاملا در دایره فرمول سنتی جا میگیره. ولی گاد آو وار ۲۰۱۸ این حس رو منتقل نمیکنه. چرا؟
مشخصه که چیزی فراتر از اون فرمول هست. شما اینجا با یک بازتعریف و شاید مهمتر از اون، با شجاعت انجام یک بازتعریف مواجهید؛ یک بازتعریف که هر مدل اجزای خوبی که به ذهن میرسه، در داخل اون، به بهترین شکل ممکنی که میشه انجامش داد قرار گرفته. چیزی که از این به بعد، به یک استاندارد و قالب برای چیزهای دیگه تبدیل میشه.
اگر همه اینها هم نه و از این مدل بازیها اتفاقا خیلی فراوان هم سراغ داریم، گاد آو وار همون افسانه ساخت فیلم دهها ساعتهای هست که بدون حتی یک کات، هر لحظه، همزمان داستان منسجم و اکشنهای عمیق به خورد بازیکن میده. شما دهها ساعت با کریتوس هر مدلی که میخواید شرور بکشید، غول بکشید، کاتسین ببینید، در دنیای بازی گردش کنید، از کریتوس به عنوان تنها کاراکتر قابل کنترل اصلا دور بشید، فاصله بگیرید و کلا تو محیط دید شما حضور هم نداشته باشه، دیالوگهای بقیه شخصیتها رو ببینید و بشنوید ... فرقی نداره، دوربین هیچ وقت کات نمیشه و این بزرگترین دستاورد فنی هست که امسال در یک بازی بلاک باستری داشتیم.
به قلم: محمدرضا زارع رفیع
- FIFA 19
- PES 2019
- Forza Horizon 4
- Super Smash Bros. Ultimate
- Dragon Ball FighterZ
سال 2018 بدون شک سال بی نظیری برای زیر شاخه بازی های رقابتی بود. عناوینی مانند Dragon Ball FighterZ با ظهورشان همگان را شگفت زده کردند و از طرفی Street Fighter V با عرضه نسخه Arcade Edition بالاخره به فرم نهایی ای که باید می رسید، رسید و ادامه پیدا کردن Soul Calibur با نسخه ششم خود به شدت دلچسب بود. و در نهایت Forza Horizon 4 نیز جلوه بی نهایت زیبایی از ژانر ریسینگ آرکید را به همگان نشان داد. ولی بدون شک تاج و تخت همچین جولان گاه پرتلاطمی به تک عنوانی تعلّق می گیرد که با معرّفی هر نسخه اش همیشه کلّ فضای محاطبان بازی های ویدیویی به تلاطم در می آید و انتظاراتشان را بالا می برد. Super Smash Bros. Ultimate با تبلیغات سنگین و تحت انتظارات به شدت بالا عرضه شد و نه تنها ناامید نکرد بلکه خود را در میان هیاهوی امسال، بدون شک سربلندتر از همیشه بیرون آورد.
به قلم: سیّد محمد حسین بطحایی
نظرات