ارباب حلقهها: 20 موردی که راجعبه یاران حلقه منطقی نبود
منصفانه است که بگوییم وقتی در سال 2001 فیلم Lord of the Rings: Fellowship of the Ring در سینماها اکران شد توانست ذهن بسیاری از طرفدران سینما را تا مرز انفجار پیش ببرد؛ این فیلم برای طرفدران The Lord of the Rings فیلمی با بودجه زیاد و وفادار نسبت به کتاب این عنوان محسوب میشد، یعنی دقیقا همان ویژگیهایی که آنها از یک فیلم انتظار داشتند. البته به دلیل حجم بسیار زیاد مطالب در کتاب و همچنین حس و حال مرموز سرزمین میانه ممکن است ما در این فیلم اقتباسی شاهد تغییراتی کوچک و یا حذف بخشی از مطالب کتاب باشیم.
برای اشخاصی که هیچوقت کتاب را تمام نکردهاند و یا این داستان برای آنها تازگی دارد، ممکن است حوادث فیلم یک مقدمه گیجکننده برای چنین منطقه خیالی که هرگز با آن آشنا نشدهاند باشد؛ با توجه به داستانهای گذشتهی بسیار غنی و پیچیدهای که این جهان را زنده و واقعی نگه داشته است وجود چنین حس غریبی طبیعی است. این فیلم بار دیگر به تنهایی نشان میدهد که یک فیلم فانتزی باید به چه شکلی باشد.
این اثر نه تنها توانست پول خوبی کسب کند، بلکه به سرعت موفق شد تبدیل به یک فرنچایز خیالی کلاسیک و ماندگار شود؛ این عنوان مانند عناوینی چون Harry Potter و Star Wars شامل داستانهای نفسگیری هستند که مخاطبین را قانع میکنند دوباره و دوباره آن را تماشا و با آن زندگی کنند. با این حال شاید به دلیل همین تماشای مکرر، طرفداران دو آتیشه این مجموعه متوجه شکافها و ایراداتی بحثبرانگیز در این فیلمها شوند.
هنگامی که شما جهانی با گذشته کاملا غنی و متناوب خلق میکنید ممکن است به شکل تصادفی چیزهایی بسازید که چندان منطقی نباشند؛ بار برخی از این موارد غیرمنطقی و گنگ داستان بر روی دوش نویسنده اصلی یعنی جی. آر. آر. تالکین قرار دارد، در حالی که بقیه آن مربوط به پیتر جکسون و اثر اقتباسی او است.
در ادامه با بازیمگ همراه باشید تا به 20 مورد از اقدامات غیرمنطقی یاران حلقه در مجموعه فیلمهای Lord of the Rings پی ببرید.
20. اگر نزگولها تا این حد از آب متنفر هستند چرا یاران حلقه با قایق سفر نکردند؟
در فیلم Fellowship of the Ring مشخص شد که سواران سیاه به شکل واضحی از آب متنفر هستند؛ آنها از آبهای کمعمق با اسبهای خود عبور میکردند، در حالی که واقعا ترجیح میدادند این کار را انجام ندهند. آنها همچنین ملوان نیز نبودند، بنابراین شما هیچگاه نزگولها را بر روی عرشه کشتی مشاهده نمیکردید.
بنابراین چرا یاران حلقه برای پیمودن اکثر راه خود از یک قایق استفاده نکردند؟ شما میتوانستید از طریق رودخانه براندیواین از هابیتون به اقیانوس بروید و از آنجا نیز به سمت ساحل جنوبی و گوندور جنوبی راه خود را پیدا کنید؛ از آنجا نیز میتوانستید از سمت جنوب به موردور رسیده و سپس خود را به پایه کوهها برسانید.
اگر آنها این کار را انجام میدادند میتوانستند حداقل تا زمانی که پای خود را در خشکی نگذاشتند از شر اجنه، اورکها، عنکبوتهای غولپیکر و از همه مهمتر نزگولها راحت باشند؛ الفها در کشتیرانی مهارت خوبی داشتند؛ چرا یاران حلقه این ایده را در نظر نگرفتند؟
19. چرا گندالف از جادوهای خود بسیار کم استفاده میکرد و نسبت به استفاده از آنها خسیس بود؟
گندالف خیلی کم و به سختی از تمام جادوهای خود استفاده میکرد، اما هرگاه این کار را انجام میداد نمایش بسیار بزرگی برپا میکرد؛ ما بارها مشاهده کردیم او تنها زمانی که یاران حلقه بسیار به پایان خود نزیک بودند از جادوها و حقههای خود استفاده میکرد.
وقتی یاران حلقه در معادن موریا با بالروگ غولپیکر مواجه شدند گندالف به تنهایی و با تکیه بر مهارتهایش در جادوگری توانست جلوی این موجود را بگیرد، او در فیلم بر روی گذرگاه به بالروگ گفت: «تو نباید رد شوی». اگرچه به نظر میرسید او طی این درگیری سقوط کرد و کشته شد، اما ما در فیلم بعدی متوجه میشویم گندالف موفق شد که جان خود را نجات دهد.
سپس در جای دیگر فیلم ما مشاهده میکنیم گندالف در حالی که سوار بر اسب خود است با تکان دادن عصای جادویی خود به راحتی یک نزگول در حال پرواز را از خود دور میکند؛ او همچنین در فیلم Return of the King به مانند ارتشی تکنفره در مقابل ارکها قرار گرفت و با قدرتهای جادویی و تواناییاش با آنها مبارزه کرد.
چرا او از قدرت خود زمانی که آنها توسط ارکها در معدن محاصره شده بودند استفاده نکرد؟
18. چرا الفهای بیشتری عضو یاران حلقه نبودند؟
لگولاس یکی از شگفتانگیزترین اعضای یاران حلقه بود؛ این فرد در استفاده از تیروکمان مهارت بسیار بالایی دارد و او همچنین میتواند با سرعتی بسیار زیاد کار دشمنانش را با دو شمشیر خود تمام کند. لگولاس پاهای بسیار فرزی دارد که همین موضوع باعث شده تا او چابک و دقیق باشد، احتمالا او دارای بهترین استقامت و طاقت در بین اعضای تیم است.
در کنار تمامی این ویژگیها، او به هیچ وجه تحت هر شرایطی باشد شکوه نمیکند و به نظر میرسد قادر است به راحتی با همه حتی گیملی دوست شود. بنابراین چرا الفهای بیشتری در تیم حضور نداشتند؟ به نظر میرسد مشخصا بهتر بود به جای پپین و مری بیفایده از یک جفت الف مانند لگولاس در گروه استفاده شود.
با توجه به نزدیک شدن به جنگ حلقه، الفها با کشتیهای خود به سرزمین دور رفتند؛ با این حال اگر آنها میتوانستند برای جنگ میناس تیریث گروهی از افراد خود را بفرستند، بنابراین پس قادر بودند حداقل یک الف دیگر را با یاران حلقه همراه کنند.
17. چرا گندالف از آتشبازی برای اهداف دفاعی استفاده نکرد؟
آتشبازی گندالف طی ابتدای فیلم نخست در شایر به ما نشان داد که او درک پیچیده و ماهرانهای از مواد منفجره دارد؛ یکی از آتشبازیهای جالب او به شکل یک اژدها بود که از آتش ساخته شده و به سرعت به سمت پایین و به طرف جمعیت میآید، سپس ما میبینیم این اژدها با فاصلهای کم از جمعیت عبور کرده و خود به انفجارهای پی در پی دیگری تجزیه میشود.
اگر گندالف میتوانست با آتشبازی یک اژدها به وجود بیاورد، پس چرا قادر نبود چیزی خاص برای میدان نبرد به مانند نارنجک یا بمب بسازد؟
اگر بیشتر به این ایده بپردازید این سوال نیز در ذهن شما ایجاد میشود که آیا گندالف نمیتوانست بستهای از مواد منفجره را به همراه خود داشته باشد تا از آن برای اهداف دفاعی استفاده کند؟ آنها میتوانستند به راحتی از این مواد منفجره در معادن موریا جهت گیج کردن اورکها در آن تاریکی استفاده کنند.
شاید این به سبک و روش گندالف نمیخورد، اما با این حال این کار به مانند یک فرصت از دست رفته به نظر میرسد.
16. چرا چهار هابیت بخشی از آن هستند؟
فرض کنید شما قرار است یک گروه از یاران حلقه را تشکیل دهید تا آنها حلقه یگانه را نابود کنند؛ فرودو یکی از هابیتهایی است که شما مجبورید آن را در گروه داشته باشید، ذات او بدین شکل است که کمتر از بقیه وسوسه شده و روحش به سادگی تسخیر نمیشود بنابراین او در واقع مطمئنترین شخص جهت حمل حلقه است.
در نتیجه حضور سم در کنار فرودو نیز جهت حمایت معنوی و کمک به او برای اتخاذ تصمیمهای درست و منطقی ضروری است. با تمامی این تفاسیر دو هابیت دیگر یعنی مری و پپین در این گروه چه میکنند؟ آنها به جز شکایت درمورد نخوردن صبحانه دوم دیگر چه چیزی میتوانستند برای اعضای گروه به ارمغان بیاورند؟
بله مطمئنا آنها در استخدام انتها جهت مبارزه با سارومان کمک کردند، اما آنها درواقع کار چندان دشواری نیز انجام ندادند؛ اگر کمی بیاندیشید متوجه میشوید که آنها به اندازه تلاشهای بینظیر جنگجویان دیگر در گروه مورد تحسین قرار گرفتهاند و در عرشه درخشان کشتی یاران حلقه حضور دارند. مری و پپین در سفرها به اندازه یک نوجوانی که به دلیل نبود اینترنت طی سفر شکوه میکند ارزشمند هستند.
15. چرا راداگاست قهوهای جزو یاران حلقه نبود؟
راداگاست قهوهای در کتابها نقش کمی داشت، او همچنین در مجموعه فیلمهای The Hobbit نیز حضور کوتاهی داشت؛ با این حال او طی جنگ بزرگ حلقه در هیچ جایی حضور نداشت. چرا؟
یک جادوگر بزرگ که طبیعت نیز در کنار او قرار دارد میتوانست متحدی بزرگ برای یاران حلقه محسوب شود؛ او حداقل میتوانست انتها را قانع کند تا زودتر وارد مبارزه شوند.
در کتابها تلاشی برای فراخواندن او به جنگ صورت گرفت، اما آنها نتوانستند این جادوگر را در خانهاش پیدا کنند؛ با این حال این فکر به ذهن شما خطور میکند که با توجه به جادوهای مختلفی که وجود دارد آنها میتوانستند به طریقی با راداگاست ارتباط برقرار کنند.
در کتاب Unfinished Tales جی. آر. آر. تالکین، او اظهار داشت وظیفه واقعی راداگاست دفاع از زندگی جانوران و گیاهان بود، چیزی که آنقدر توجه راداگاست را به خود جلب کرد که دیگر او به جنگ بزرگ پیش رو توجهی نداشت. با این حال اگر فکر کنید به این موضوع پی میبرید که جنگ حلقه هم بر روی گیاهان و هم بر روی جانوران نیز تاثیرگذار بود.
14. چرا از عقابهای غولپیکر برای انداختن حلقه در کوه نابودی استفاده نشد؟
همه ما وقتی آن را دیدیم به این فکر افتادیم؛ در پایان فیلم Return of the King فرودو و سم به لطف عقابهای غولپیکری که برای نجات آنها آمده بودند توانستند از انفجارهای آتشفشانی کوه نابودی و محاصره مواد مذاب جان سالم به در ببرند.
اما صبر کنید! اگر عقابها میتوانستند به کوه نابودی پرواز کنند پس چرا هابیتها طی سه فیلم وارد خطرهای بسیاری شدند تا حلقه را به آنجا برسانند؟
آنها میتوانستند هیچوقت در معادن موریا حضور نیابند، هیچوقت با گالم و شلوب مواجه نشوند، جان بسیاری از افراد حفظ میشد و در آخر با انجام این کار هرگز جنگهایی بزرگ در دره هلم و میناس تیریث رخ نمیداد.
طرفدارن سرسخت این مجموعه نظریههای مختلفی در این مورد بیان کردند، از کدهای پیچیده ترس عقابها، تا توقف این موجودات توسط سواران سیاه پرنده.
با این وجود آیا آنها نباید در این مورد تلاشی میکردند؟ و یا حداقل حاملان حلقه را تا آنجا همراهی میکردند؟
13. چرا گندالف یا الفها متوجه نشدند که ممکن است بورومیر مشکلساز شود؟
بورومیر انسان توسط حلقه تسخیر شد و سعی داشت تا آن را بدزدد، گرچه این اقدام او در نتیجه ناامیدی جهت نجات مردمان خود رخ داد؛ البته او سرانجام خوب شد و به اشتباهش پی برد، در آخر نیز جان خود را جهت نجات یاران حلقه فدا کرد.
با این اوصاف آیا کسی متوجه این نشده بود که خیانت بورومیر ممکن است برای یاران حلقه مشکلساز شود؟
آیا آراگورن وارث تاج و تخت به عنوان یک یار حلقه نمیتوانست متوجه سرنخی در این رابطه از بورومیر شود؟
گندالف و الروند چطور؟ آنها دو تن از عاقلترین کاراکترهای سرزمین میانه هستند، آیا آنها نمیتوانستند حداقل از یک مایل دورتر متوجه نقشهها و طرحهای بورومیر شوند؟
به نظر میرسد گاهی حتی جادوگرانی با چند قرن عمر نیز در خواندن ذهن افراد دیگر مشکل دارند.
12. چرا بیلبو هرگز هنگام استفاده از حلقه سائورون را نمیدید؟
شاید آسانترین پاسخ به این سوال این باشد که تالکین به عنوان یک نویسنده احتمالا تمام داستان کتابش را اصلاح نکرده است، بنابراین او حتی به هنگام نوشتن رمان The Hobbit میزان اهمیت حلقه را حدس نزده بود.
با این حال ناسازگای و تناقض هنوز در داستان وجود دارد؛ به نظر میرسد بیلبو آزادانه و بدون کوچکترین ضرری از حلقه استفاده میکرد، اما سرانجام بعد از مدت زمان زیادی از زندگیاش ما میبینیم او تازه به حلقه وابسته شده است. درواقع این اتفاق بعد از گذشت یک نسل رخ میدهد.
از طرف دیگر فرودو در پایان فیلم سوم توسط حلقه تسخیر میشود، این اتفاق حدودا در کمتر از یکسال رخ میدهد؛ او همچنین بلافاصله پس از استفاده حلقه شروع به دیدن چشمان سائورون میکند.
آیا بیلبو روح قویتری نسبت به فرودو داشت؟ یا آیا فرودو به هر دلیلی نسبت به حلقه حساستر بود؟
11. چرا آنها تلاشی در جهت اینکه انتها را فرابخوانند انجام ندادند؟
اگرچه آنها در فیلم هیچ ارتباطی با هم نداشتند اما گندالف و الروند باید راجع به انتها میدانستند؛ این حتی از آنکه گیملی آنها را بشنود نیز ممکنتر بود، بنابراین برای ما گیجکننده است که هیچکدام از انتها برای همکاری فراخوانده نشدند.
در فیلم In The Two Towers هابیتها کار سختی برای متقاعد کردن انتها جهت همکاری در جنگ داشتند، انتها تا زمانی که ندیده بودند بخش بسیار بزرگی از جنگل توسط اورکها تخریب شده است تمایل نداشتند در جنگ حضور پیدا کنند.
شاید اگر آنها زودتر موضوع را برای انتها روشن میکردند زمان زیادی برای آماده شدن دشمن فراهم نمیشد؛ این موجودات اگر بیشتر از غولهای دشمن قوی نباشند حداقل قدرتشان کمتر از آنها نیز نیست. با این وجود آنها با توجه به اتفاقات در بخشی از نبرد بزرگ حضور داشتند.
10. آیا این عاقلانهتر نبود که انسانها جزو یاران حلقه نباشند؟
الروند و گندالف میدانستند که انسانها راحتتر از بقیه موجودات وسوسه شده و روحشان فاسد میشود؛ ابتدا ایسیلدور انسان بود که وسوسه شد و حلقه را به درون کوه نابودی پرت نکرد و آن را برای خود برداشت.
نه نزگولی که ما در فیلم میبینیم درواقع زمانی انسان بودند که روح خود را به سائورون فروختند؛ بنابراین چرا آنها اصلا این ریسک را قبول کردند که انسان در تیم حضور داشته باشد؟ البته گندالف یک استثنا است و دقیقا انسان محسوب نمیشود؛ وارث تاج و تخت یعنی آراگورن نیز به مانند یک ضرورت در تیم بود، او قبلا ارزش خود را با نجات جان هابیتها و دفاع از آنها طی مسیرشان به سرزمین الفها ثابت کرده بود.
همانگونه که قبلا نیز در مورد آن صحبت کردیم بورومیر انتخاب بدی برای تیم بود؛ چند بار باهوشترین افراد در داستان باید به انسانها برای حضور داشتن در نزدیک حلقه اعتماد کنند؟ انسانها بسیار خوششانس هستند که به دلیل اقدامات پیشگیرانه توسط نژادهای دیگر از بین نرفتهاند.
9. چرا گندالف زودتر نفهمید که حلقه چیست؟
وقتی گندالف در خانه بیلبو حلقه را میبیند سعی میکند تا بفهمد آن دقیقا چیست، وقتی او به حلقه دست میزند سریعا چشمان سائورون را مشاهده میکند؛ آیا همین نباید اطلاعاتی کافی برای شخصی با بصیرت چون گندالف باشد تا فرض کند این همان حلقه قدرتی است که او راجع به آن نگران بود؟ حتی اگر او در این باره مطمئن نیز نبود آیا عاقلانه نبود که حلقه را سریعا به سرزمین الروند ببرد تا فکری به در مورد آن بکنند؟ به جای این کار گندالف به یک کتابخانه قدیمی رجوع کرد و سپس چند روز بعد با وحشت بسیار به شایر بازگشت.
اگر این همان حلقهای بود که نزدیک بود باعث آغاز نبرد بین خیر و شر در سرزمین میانه شود، در نتیجه ما را در این فکر فرو میبرد که حداقل عاقلترین افراد در سرزمین میانه باید خیلی بهتر آن را بشناشند.
8. چرا سواران سیاه نمیتوانستند حلقه را پیدا کنند؟
در ابتدای سفر وقتی هابیتها در راه رفتن به اقامتگاهی که گندالف به آنها گفته بود بودند یکی از نصحیتهای مهم این جادوگر باهوش را فراموش میکنند، گندالف به آنها گفته بود طی پیمودن این مسیر از جاده فاصله بگیرند؛ به نظر میرسد وقتی شما در جاده باشید سواران سیاه شما را پیدا میکنند.
هابیتها این نصیحت گندالف را فراموش میکنند در نتیجه سواران سیاه به سرعت به آنها نزدیک میشوند؛ فرودو و همراهانش با نزدیک شدن سوار سیاه به آنها زیر ریشه درختان پنهان میشوند، بنابراین سوار سیاه نیز مشکوک شده و به درخت نزدیک میشود، تا جایی که تنها چند اینچ با فرودو و حلقه فاصله دارد. سپس یکی از هابیتها جهت منحرف کردن سوار سیاه سنگی را به سمت دیگر پرتاب میکند تا فرصتی جهت فرار برای آنها ایجاد شود.
سواران سیاه نتوانستند حلقه را پیدا کنند؛ اما این سوال پیش میآید: آیا خود حلقه تلاش نمیکرد که پیدا شود و به نزد صاحب خود بازگردد؟
چرا سواران سیاه تا این حد در پیدا کردن حلقه کارشان بد بود؟ تا جایی که حتی نمیتوانستند به وجود حلقه زمانی که زیر بینی آنها وجود داشت پی ببرند.
7. چرا گندالف و گیملی نمیدانستند که چه اتفاقی در معادن موریا رخ داده است؟
وقتی یاران حلقه به مقبره بالین در اعماق معادن موریا میرسند گیملی ویران میشود؛ پس از حوادث و داستانهای The Hobbit گیملی نمیدانست بالین در اصلاح مجدد این قلمرو شکست خورده است.
تا چند سال پیش صحبتهایی ایجاد شده بود مبنی بر اینکه گروهی از دورفهای بالین کار خود را به خوبی در معادن انجام میدهند، اما پس از مدتی دیگر صحبتی از آنها به میان نیامد.
سارومان طی دیالوگی خطاب به گندالف گفت: «موریا... تو میترسی که به آن معادن بروی؛ دورفها تا اعماق کوه جلو رفتند چون خیلی طمعکار هستند، میدانی آنها در دل تاریکی خازاددوم چه چیزی را بیدار کردهاند: سایه و آتش.» با این وجود گندالف و گیملی هیچ سرنخی راجعبه این موضوع نداشتند.
آیا نباید شخصی حدس میزد احتمالا بعد از گذشت سی سال گروه بالین از بین رفته است؟ با وجود آن همه جادو آیا نمیشد از طریق دیدن آن مکان توسط یک پرنده و یا استفاده از یک آبگینه جهت دیدن و پی بردن به اتفاقات رخ داده در آنجا استفاده کرد؟
6. چرا گندالف یا الفها سعی نکردند که به کارخانه ساخت اورک سارومان حمله کرده و آن را از بین ببرند؟
وقتی گندالف با پریدن از برج سارومان بر روی پشت عقاب غولپیکر موفق به فرار شد مستقیما به سمت ریوندل رفت تا به الروند هشدار داده، با هابیتها ملاقات کرده و گروه یاران حلقه را تشکیل دهد؛ در اینجا بود که گندالف به الروند هشدار داد سارومان به سمت تاریکی پیوسته و قصد دارد به سائورون کمک کند.
با دانستن این موضوع که قلعه نظامی سارومان اکنون تبدیل به مکانی جهت تولید اورکها شده است، چرا اقدام و تلاشی در جهت از بین بردن این مکان و یا تداخل در کار سارومان صورت نگرفت؟
همانطور که میدانید تنها دلیلی که سارومان از بین رفت این بود که انتها در آخر تصمیم گرفتند دخالت کنند و با اورکها وارد نبرد شوند؛ اینطور به نظر میرسید که اتحاد انسانها و نژادهای دیگر اصلا نباید در این مورد نگران باشند.
به عنوان یک استراتژی جنگی، این کار یک غفلت بزرگ محسوب میشود.
5. چرا شمشیر فرودو هنگامی که آنها در معادن موریا مورد حمله قرار گرفتند ندرخشید؟
اگر شما در معرض خطری قرار داشته و شمشیری با خود داشته باشید که به هنگام خطر بدرخشد باید بسیار محکم به آن بچسبید و از این شی مراقبت کنید؛ در اوایل فیلم وقتی سواران سیاه به اردوگاه هابیتها نزدیک شدند شمشیر فرودو همانگونه که انتظار میرفت شروع به درخشش کرد.
بعدا در معادن موریا دهها اورک و غول به یاران حلقه حمله کردند اما این شمشیر هیچوقت در آنجا ندرخشید؛ تمام اعضای گروه در یک اتاق با اورکها گیر افتادند و مجبور شدند برای نجات جان خود به صورت قهرمانانه مقاومت کنند. آیا این زمان آشکاری برای درخشش شمشیر فرودو نبود؟
در هر صورت این شمشیر ندرخشید و این حادثه را به عنوان یک خطر واقعی شناسایی نکرد؛ هیچ بهانهای برای این اشتباه وجود ندارد.
4. چرا حلقه زمانی که نزگول به فرودو هجوم برد سعنی نکرد تا از او فرار کند؟
آنها در فیلمها و کتابها تلاش زیادی کردند که توضیح بدهند حلقه فریبنده و به نوعی حساس است و همچنین میتواند اندازه و شکل خود را جهت پیدا کردن صاحبی جدید تغییر دهد؛ همانطوری که در فیلم نیز گفته شد: «حلقه میخواهد که پیدا شود.»
با این حال اگر حلقه قادر به برنامهریزی باشد استراتژی آن بسیار پیچیده و گیجکننده است؛ اگر حلقه میخواست که به نزد سائورون بازگردد چرا در اقامتگاه پونی از دستان فردو نلغزید تا توسط نزگول پیدا شود؟
بله حلقه هنگامی که در هوا معلق بود به شکلی ناگهان وارد انگشت فرودو شد و این موضوع باعث شد که نزگولها متوجه حضور او شوند، اما چرا حلقه زمانی که فرودو در اقامتگاه بود بر روی زمین سقوط نکرد تا نزگولها آن را پیدا کنند؟ حلقه باید میدانست که سواران سیاه در حال آمدن هستند، بعد از گذشت مدتی ما میبینیم حلقه نزگولها را به اقامتگاه اولیه هدایت میکند و نه جایی که اکنون فرودو و یارانش پنهان شدهاند.
در هر صورت حلقه بنا به دلایل نامشخصی تصمیم گرفت که با فرودو بماند.
3. چرا گیملی گفت آنها میتوانند تبر او را بعد از آنکه شکست برای خود داشته باشند؟
یک ویژگی واضح و کاملا درست در دورفها وجود دارد: آنها خیلی راحت و صادقانه حرف خود را میزنند؛ آنها موجوداتی دلچسب هستند که اجازه نمیدهند جثه کوچکشان مانع جنگاوری و مهارتشان در میدان نبرد شود.
وقتی گیملی سعی کرد به تنهایی مشکل حلقه را حل کند و با تبر خود آن را از بین ببرد، ما مشاهده کردیم که تبر او بعد از برخورد شدید با حلقه شکست و خرد شد؛ با مشاهده قیافه گیملی میتوانستیم بفهمیم که او انتظار چنین چیزی را نداشت.
با این حال لحظاتی بعد اعضای یاران حلقه متعهد شدند که نسبت به یکدیگر وفادار بمانند؛ لگولاس گفت: «تو میتوانی کمان مرا به همراه داشته باشی.» و در ادامه گیملی نیز افزود: «و همچنین تبر مرا.»
شما دقیقا لحظهای که تبر گیملی خرد شد را به خاطر دارید؛ آیا این حرف گیملی یک جک دورفی بود؟
2. چرا حلقه تلاش نکرد تا از بیلبو فرار کند؟
به نظر میرسد بهترین راه برای پیروز شدن در یک جنگ آن است که از قبل در جهت پیشرفت و پیشبرد آن پیروز باشید؛ این یک مفهوم است که توسط سون تزو در کتاب The Art of War مطرح شد. بنابراین بهترین زمان برای حلقه جهت فرار و بازگشت به نزد صاحبش زمانی بود که تازه تاریکی شروع به جمعآوری نیروهای خود کرده بود و هیچ شخصی نیز به آن مشکوک نبود.
اگر حلقه واقعا میخواست توسط نیروهای شیطانی پیدا شود نباید به مدت سی سال به بیلبو آویزان میماند؛ حلقه میتوانست خیلی زودتر فرار کند، شاید زمانی که بیلبو از نهری عبور کرده حلقه از دستان او میافتاد و به سمت جنگل میرکوود میرفت و از آنجا نیز توسط موجودی کوچک که قصد مهاجرت داشت به کوه نابودی و سائورون نزدیکتر میشد.
به جای این کار، حلقه تقریبا تا زمان رسیدن به دست یاران حلقه بیروح باقی ماند و این فرصت را به آنها داد تا برای نابودیاش مبارزه کنند؛ که البته در این مبارزه پیروز نیز شدند.
1. چگونه هابیتها طی سفر یاران حلقه به مقدار زیاد غذا میخورند؟
طی فیلم The Fellowship of the Ring در جایی لگولاس راجع به نان الفها و شیوه کار آن توضیحاتی به مری و پپین میدهد؛ او میگوید: «نان لمباس؛ یک گاز از این نان باعث پر شدن شکم یک مرد بالغ میشود.» در این لحظه مری از پپین میپرسد: «چند دانه از این نان را خوردهای؟» و پپین نیز پاسخ میدهد: «چهار»
ما مطمئن نیستیم چه چیزی در قد و قامت کوچک این موجودات وجود دارد که باعث میشود آنها به هفت وعده غذایی نیاز داشته باشند. (شوخی نمیکنیم: صبحانه، صبحانه دوم، غذایی بین صبحانه و ناهار، ناهار، وعده چای، شام و شام دوم یا شام شب)
موضوع بدتر آن است که این دو هابیت به شکل خاص کمترین کارایی را برای گروه دارند، اما به نظر میرسد به طور عجیبی بیشتر از همه غذا میخورند.
شاید اگر گیملی، لگولاس و آراگورن به اندازه هابیتها گشنه بودند و غذا میخوردند با مشکل جدی آذوقه رو به رو میشدند؛ با وجود پپین و مری در آن اطراف شبیه به معجره است که شخصی بتواند اصلا چیزی برای خوردن پیدا کند.
اگر شما نیز موارد متناقض دیگری راجع به یاران حلقه به خاطر دارید با ما در میان بگذارید.
نظرات (5)